سفارش تبلیغ
صبا ویژن
صفحه نخست - آرشیو وبلاگ - پست الکترونیک - طراح قالب
منوی اصلی
صفحه نخست
آرشیو وبلاگ
پروفایل مدیر وبلاگ
عناوین مطالب وبلاگ
پست الکترونیک
قالب وبلاگ
آرشیو مطالب
آذر 89
آبان 89
اسفند 89
فروردین 90
اردیبهشت 90
تیر 90
پیوند های روزانه
گرافیک
خدمات
علایم مزاج های چهارگانه و انتخاب غذا
مجله اینترنتی ناقلا دات کام
ایران زیبا بزرگترین سایت تفریحی
سرگرمی
قالب وبلاگ
آرشیو پیوندهای روزانه
بررسی روابط اسلام و مسیحیت از سوی پاپ و اسقف اعظم کانتربری...
خبرگزاری مهر - گروه دین و اندیشه: دیدار رهبر کاتولیکهای جهان با رهبر معنوی کلیسای انگلیکن انگلستان با محوریت روابط اسلام و مسیحیت و همچنین دیدار وی با رهبر ارامنه جهان که مسئله قتل عام ارامنه در آن مطرح شد در کنار همدردی رهبر معنوی بودائیان تبت با خشم تبتی‌ها از المپیک مهمترین رویدادهایی هستند که پیروان ادیان مختلف جهان در رابطه با رهبران دینی خود به آن توجه کرده اند.

روابط مسلمانان و مسیحیان محور گفتگوی رهبر انگلیکها و کاتولیکها

پاپ بندیکت شانزدهم و اسقف اعظم کانتربری طی دیدار خود پشت درهای بسته در واتیکان، به بحث درباره روابط مسلمانان و مسیحیان پرداختند.

واتیکان اعلام کرد که پاپ و دکتر روان ویلیامز به طور خصوصی در واتیکان بایکدیگر دیدار و گفتگو کردند، اما تاکنون جزئیات بیشتری از این دیدار که روز دوشنبه 16 اردیبهشت ماه انجام شد منتشر نکرده است.

یکی از سخنگویان کلیسای انگلیکن اظهار داشت که دو رهبر دینی حدود 20 دقیقه به طور خصوصی دیدار کرده و درباره روابط مسلمانان و مسیحیان، گفتگوی بین دینی و تأثیر سفر ماه گذشته پاپ به ایالات متحده گفتگو کردند. این دومین دیدار رسمی میان پاپ و رهبر معنوی 77 میلیون انگلیکن جهان بود که به دیدار گرم و دوستانه توصیف شد.

در ماه مارس کاردینال ژان لوئی توران رئیس شورای پاپی گفتگوی بین ادیان اظهارات دکتر ویلیامز را درباره تصویب برخی از ابعاد شریعت اسلام در بریتانیا مورد انتقاد قرار داد و اظهار داشت که وی اشتباه کرده و اظهاراتی خام داشته است.

سخنرانی رهبر انگلیکنها در ماه فوریه واکنشهای بسیار منفی را در بریتانیا و برخی از نقاط جهان به همراه داشت.

وی با هدف شرکت در هفتمین همایش "ساخت پلهای ارتباطی" به ایتالیا سفر کرده، این همایش هرساله با حضور علمای مسلمان و مسیحی به منظور بررسی دقیق متون قرآن و انجیل برگزار می شود.  موضوع همایش امسال که طی روزهای 16 تا 18 اردیبهشت ماه با همکاری دانشگاه جورج تاون در رم برگزار شد " برقراری ارتباط با جهان" وحی، ترجمه و تفسیر در اسلام و مسیحیت" است.

رهبران مسیحی جهان روز نکبت فلسطین را به رسمیت می‌شناسند

بیش از 140 نفر از رهبران مسیحی طی بیانیه‌ای که در روزنامه ایندیپندنت منتشر شد متحدانه تصدیق کرده‌اند که جشنهای صهیونیستها برای شصتمین سال تأسیس دولت خود، روز نکبت یا فاجعه مردمان فلسطین بوده است.

اسقف اعظم دسموند توتو، برنده جایزه صلح نوبل؛ مارید گوریگان مگوایر نویسنده کتاب پرفروش سیاست خدا؛ جیم والیس فعال درک خاورمیانه؛ والتر براگمان دانشمند انجیلی، کریستوفر رولند استاد دانشگاه آکسفورد، برایان مک لارن نویسنده مسیحی، اسقف اعظم کلیسای انگلیکن استرالیا و چندین نفر از اسقفها و مدیر بین‌المللی ائتلاف جهانی انجیلی ها از جمله افرادی هستند که این بیانیه را امضا کرده‌اند.

روسای مدارس علوم دینی، استاتید دانشگاه، نویسندگان، نمایندگان سازمانهای امدادی، کشیشان تمام فرقه‌های مسیحی چون پروتستان مشایخی، کاتولیک، انگلیکن، باپتیست، منونیت، پنطیکاستی از کشورهای بریتانیا، ایرلند، فرانسه، امریکا، استرالیا، آفریقای جنوبی و کانادا هستند.

این بیانیه که ابتکار عملی کاملاً مستقل محسوب می‌‎شود از ایده دو روزنامه نگار شکل گرفت و توسط شبکه‌های شخصی گسترش یافت و با استقبال و حمایت رهبران مسیحی رو به رو شد.

این بیانیه تصریح کرده است که درحالی که امروز میلیونها اسرائیلی و یهودی سراسر جهان شصتمین سالگرد تأسیس دولت اسرائیل را جشن می‌گیرند، میلیونها فلسطینی برای بی خانمان شدن 700 هزار نفری که هرگز نتوانستند به خانه‌های خود بازگردند عزاداری می کنند. بسیاری از مسیحیان در کلیساهای سراسر جهان همبستگی را که تاکنون به اسرائیل ابراز کرده از فلسطین دریغ کرده‌اند. امضاکنندگان این نامه با اشاره به انجیل تصدق کرده‌اند که عدالت است که صلح و امینت پایدار منتهی می‌شود.

تجلی حضرت مریم در قرن هفدهم به رسمیت شناخته شد

یکی از اسقفهای کاتولیک در فرانسه دیروز یکشنبه اعلام کرد کلیسا به طور رسمی تجلیل حضرت مریم(س) را بر دختر چوپان قرن هفدهمی در کوهستان آلپ به رسمیت شناخت.

اسقف ژان میشل دی فالکو لیندری که در مراسم عشای ربانی سخنرانی می کرد و اظهارات وی از شبکه ملی "فرانس 2" پخش می شد گفت وی ماهیت ماوراء الطبیعی تجلی حضرت مریم بر دختر هفده ساله ای به نام بنویت رنسول را طی سالهای 1664 تا 1718 به رسمیت می شناسد.

وی همچنین در مصاحبه ای با رادیو "فرانس اینفو" گفت: این تصمیم به معنای آن است که کلیسا خود را به نحوی رسمی متعهد کرده است که بگوید زائران شما می توانید با اطمینان کامل در این مکان زیارت کنید. فرآیند به رسمیت شناختن این رویدادهای با حضور هئیتی از کارشناسان که متشکل از دو متألهه و یک قاضی تحقیق و تفتیش است صورت می گیرد.

مقامات کلیسای نوتردام دالوس پس از چهار ماه تجلی روزانه که از ماه می 1664 آغاز شد حضرت مریم از رنسول خواست کلیسا و خانه ای برای کشیشان در این منطقه بسازد.

این جایگاه مقدس که توسط رنسول ساخته شده امروزه پذیرای 120 هزار زائر در سال است. تصمیم کلیسا مبنی بر به رسمیت شناختن این رویداد این مکان را به نقطه زیارتی رسمی برای کلیسای کاتولیک تبدیل می کند، محلی که حتی پیش از تجلی حضرت مریم بر برنادت در سال 1858، برای عده بسیاری مقدس شناخته می شد.
 
دیدار رهبر ارامنه جهان با پاپ و فراخوان به رسمیت شناختن قتل عام ارامنه

بندیکت شانزدهم روز چهارشنبه 18 اردیبهشت ماه با هدف برقراری وحدت میان مذاهب مسیحی با رهبر معنوی کلیسای حواری ارامنه در واتیکان دیدار کرد.

سفر جاثلیق گارگین دوم با چندین مراسم عبادی و فرصت برای گفتگو با کلیسای کاتولیک روم همراه است. وی طی دیدار خود با هئیت 18 نفره ای از اسقفها و 75 نفر از پیروان کلیسای ارامنه از ارمنستان و سایر کشورهای منطقه همراهی می شود. روز چهارشنبه پس از نیایش در مقبره سنت پیتر و دیدار از مجسمه سنت گریگوری به عنوان قدیسی که مسیحیت را وارد ارمنستان کرد، گارگین دوم در آغاز دیدار عمومی روزهای چهارشنبه پاپ مورد استقبال وی قرار گرفت.

رهبر معنوی کلیسای حواری ارامنه همچنین در طول این سفر از از دانشگاه پاپی سالسیان دکترای افتخاری الهیات دریافت کرد و از کالج پاپی ارامنه دیدار کرده و در یک کنگره آکادمیک که در مؤسسه پاپی شرقی شناسی با عنوان " فداکاری مقدس در سنت ارامنه" برگزار می شود شرکت خواهد کرد.

رهبر مسیحیان کلیسای حواری ارامنه که بخشی از ارتدکسهای شرقی محسوب می‌شوند از سکوی خطابه واتیکان استفاده کرد و قتل‌عام 5/1 میلیون ارمنی را در سال 1912 توسط ترکهای عثمانی محکوم کرد و گفت: جهان باید این رویداد را به عنوان یک قتل عام به‌رسمیت بشناسد.

چاثلیق گارگین دوم در سخنرانی عمومی در طول دیدار عمومی پاپ در میدان سنت پیتر گفت: ما ارمنی‌ها مردمی هستیم که از یک قتل‌عام جان سالم به در برده‌ایم و ارزش عشق، برادری، دوستی و زندگی ایمن را به‌خوبی می‌دانیم.

وی که در مقابل دهها هزار نفر زائر میدان سنت پیتر به زبان انگلیسی سخنرانی می‌کرد افزود: امروز، بسیاری از کشورهای جهان قتل‌عام 1915 را به‌رسیمت شناخته و آن را محکوم کرده‌اند.

پاپ نیز در صحبتهای خود پیش از دیدار با مردم به شرایط دشواری مسیحیان ارمنی به‌ویژه در طول قرن گذشته اشاره کرد اما از واژه قتل‌‌عام استفاده نکرد. واژه " قتل‌عام" در بیانیه مشترک گارگین و ژان پل دوم نیز ذکر شده بود اما واتیکان که دارای روابط دیپلماتیک با ترکیه و ارمنستان است هرگز رسماً این کشتارها را به عنوان قتل‌عام به‌رسمیت نشناخته است.

پاپ برای قربانیان طوفان میانمار دعا کرد

پاپ بندیکت شانزدهم برای قربانیان طوفان میانمار دعا و تلگرافی برای تسلیت به اسقفهای کاتولیک میانمار ارسال کرد. در تلگراف پاپ به اسقفهای کاتولیک میانمار یادآور شده وی به شدت از اخبار طوفان فاجعه آمیز اندوهگین شده است.

رهبر کاتولیکهای جهان همدردی خود را نیز با مردم میانمار ابراز و دعا کرده که خداوند قربانیان این طوفان را مورد رحمت قرار داده و به افراد بی خانمان که از تبعات این رویداد رنج می برند نیروی الهی دهد.

پاپ همچنین ابراز اطمینان کرده که جامعه بین المللی با سخاوت و کمکهای مؤثر به نیاز مردم میانمار پاسخ می دهند.

روز جمعه و شنبه حدود 15 هزار نفر در این طوفان که باد آن با سرعت 200 کیلومتر در ساعت می وزید جان خود را از دست داده اند.

پاپ باید از قربانیان رسواییهای کشیشان عذرخواهی کند

گروههای حقوق بشر و اسقفهای کاتولیک فشار خود را برای عذرخواهی پاپ در رابطه با سوء‌استفاده‌های فیزیکی و جنسی کشیشهای استرالیا افزایش دادند.

درحالی که گروههای مدافع حقوق قربانیان رسواییهای کشیشان کاتولیک از پاپ خواسته‌اند برای سوء‌استفاده‌های کشیشهای کاتولیک در طول سفر خود برای روز جهانی جوانان کاتولیک در سیدنی عذرخواهی کند، روزنامه دیلی تلگراف گزارش داد که واتیکان درباره این عذرخواهی تصمیم‌گیری می‌کند.

این روزنامه به نقل از مقامات کلیسا که نام آنها فاش نشده آورده است: پاپ بندیکت شانزدهم از سفر خود به استرالیا استفاده می‌کند تا شرم و تأسف خود را نسبت به رسوایی کلیسا ابراز کرده و با قربانیان نیز دیدار می‌کند.

پاپ نیز گفته است که واتیکان درباره انتخاب واژگان هرگونه عذرخواهی در چند هفته پیش از ورود به سیدنی تصمیم‌گیری می‌کند. پاپ همچنین ماه گذشته برای سوء‌استفاده جنسی کشیشهای کاتولیک در طول سفر خود به ایالات متحده عذرخواهی کرد.

مایکل مالون رئیس کلیسای میتلند نیوکسل در شمال سیدنی از درخواستهایی که برای عذرخواهی پاپ مطرح شده حمایت کرد، اما گفت: مطمئن نیستم که برنامه پاپ در سیدنی چنین مجالی را فراهم کند اما بی‌تردید از آن استقبال می‌کنم.

دعوت فیلیپینی ها از پاپ مورد پذیرش واقع نشد

پاپ بندیکت شانزدهم سفر به فیلیپین به عنوان پرجمعیت‌ترین کشور کاتولیک آسیا را به علت برنامه پرمشغله خود رد کرد.
اسقف اعظم آنجل لاگدامئو رئیس کنفراس اسقفهای کاتولیک فیلیپین گفت: پاپ دعوتی که ماه ژوئیه سال گذشته برای سفر به فیلیپین ارسال شده بود را نپذیرفت، چرا که برنامه وی پیش از ارسال دعوت نامه بسته شده بود.

وی طی بیانیه ای که در پایگاه اینترنتی کنفرانس اسقفهای کاتولیک فیلیپین منتشر شده بود گفت: امتناع پاپ از پذیرش این دعوت تنها به پرمشغله بودن برنامه وی است.

بیش از 80 درصد جمعیت 6/88 میلیون فیلیپین را کاتولیکها تشکیل داده اند و پاپ ژان پل دوم در طول دوران پاپی خود دوبار به فیلیپین سفر کرد.

همدردی دالایی لاما با خشم تبتی‌ها در مورد المپیک

دالایی لاما گفت: خشم تبتی های معزول شده را از رسیدن مشعل المپیک به قله اورست درک می کند، اما به آنها توصیه کرد از تظاهرات پرهیز کنند.

مقامات تبتی معزول شده و گروه های حقوق بشر استدلال می کنند رساندن مشعل المپیک به قله اورست طعم تلخی داشت و با روحیه المپیک سازگار نبود. در مصاحبه ای که مجله اشپیگل دیروز با دالایی لاما منتشر کرده آمده است: من این اعتراض ها را درک می کنم اما از آنها حمایت نمی کنم.

رهبر معنوی بودائیان تبت از روز جمعه 27 اردیبهشت ماه سفر خود به آلمان را آغاز خواهد کرد.

مسیر حرکت مشعل المپیک در سراسر جهان با تظاهرات ضد چینی مواجه شد که براساس ادعای پکن از سوی دالایی لاما ساماندهی شده بود. تنش برسر برگزاری المپیک و مشعل آن از زمان سرکوبی شدید تبتی ها در لهاسا توسط چین آغاز شد.

رهبر معنوی بودائیان تبت که در هندوستان مستقر است گفت: تنها می توانم آنها را نصیحت کنم اما نمی توانم دیدگاه های آنها را سرکوب کنم. امیدوارم بازیهای المپیک دستاویزی برای ایجاد حمام خون نباشد.

دالایی لاما در این مصاحبه اظهار داشته بود که به بازگشت خود به تبت خوش‌بین است. وی همچنین تصریح کرده بود: اگر به زادگاه خود بازگردم هیچ نقش سیاسی برعهده نمی گیرم. اگر چنین روزی فرارسد و اگر میزان خاصی از تکثرگرایی و آزادی بیان وجود داشته باشد، من تمام قدرت تاریخی خود را به دولت محلی واگذار می کنم.

بودائیان جهان برای جشن وساک در ویتنام گردهم می‌‌آیند

نمایندگان 83 کشور و منطقه جهان در روز وساک که از سوی سازمان ملل طی روزهای 13 تا 16 ماه می ( 24 تا 27 اردیبهشت ماه) در هانوی پایتخت ویتنام برگزار می‌شود شرکت خواهند کرد.

نایان دواه رئیس هئیت برگزاری مراسم جشن وساک که رئیس دفتر امور دینی دولت ویتنام نیز محسوب می‌شود گفت: حدود 3 هزار و 500 نفر از مردم جهان در این جشن بین‌المللی بودیسم و صلح جهانی که قرار است برای نخستین بار در ویتنام برگزار شود شرکت کنند.

حدود 2 هزار راهب و راهبه خارجی و همچنین دانشمندان بودائی در کنار گروههای بودائی محلی و اعضای احزاب دولتی در این جشنها شرکت خواهند کرد. این مراسم پنجمین جشن وساک است که از سوی سازمان ملل برگزاری می‌شود و رهبران بودایی تمام سنتها در آن شرکت خواهند کرد.

این جشنها به مناسبت دوهزار و ششصدو سی و دومین سال تولد، روشنگری و مرگ بودا است که از چهار بعد دینی، فرهنگی ، آکادمیک و معنوی مورد توجه قرار می‌گیرد. مجمع عمومی سازمان ملل طی قطعنامه‌ای در دسامبر سال 1999 تصمیم به برگزاری جشنهای این عید مقدس بودائیان در طول ماه می گرفت.

نخستین جشن در سال 2000 در دفتر مرکزی سازمان ملل متحد در نیویورک برگزار شد. برگزار کنندگان این جشنها را فرصتی برای گسترش پیام صلح، تسامح، هماهنگی، عشق، پیشرفت، و توسعه بودا به سراسر جهان دانستند. محور اصلی گردهماییهای امسال سهم بودیسم برای ساخت جامعه مدنی، دمکرات و عادلانه است.



+نوشته شده در چهارشنبه 89/9/24ساعت 1:44 صبح توسط فروزان
نظر
عشق در ادیان گوناگون-4

مباحث مربوط به تعریف عشق

در اغلب لغت نامه‌ها «عشق» به عنوان علاقه شدید یا انس قلبی تعریف می‌شود.[?]

  1. به طور کلی «علاقه» یک حالت ذهنی یا احساسی است که در طی آن فرد برای کسی یا چیزی نگران و دلواپس است. همچنین توجه و علاقه به کسی همواره با عدم قطعیت مسئولیت پذیری و درک مخاطب همراه است و عامل ایجاد اضطراب است. مراقبت از اشیا مانند یک خانه معمولاً به صورت نگهداری و محافظت از آنها و یا پذیرش مسئولیت در قبال آنها همراه است.
  1. « دوستی » - رابطه یا همکاری مناسب بین دوفرد.
  1. « وصال » - ذوب شدن عاشق در معشوق ؛ حالت نهایی عشق راستین.
  1. « خانواده » - افرادی که از طریق اصل و نسب با یکدیگر ارتباط دارند.
  1. « پیوند روحی » - رابطه بین فرد و فردی که جزئی از وجود وی است.

توماس جای اورد عشق رایک عمل اختیاری می‌داند که پاسخی احساسی به دیگران (مانند خدا) است و با هدف ارتقا شخصیت صورت می‌پذیرد. اورد تعریف خود را در زمینه‌های دینی، فلسفی، و علمی قابل استفاده می‌داند.

[ویرایش همچنین رجوع کنید به]

[ویرایش پانویس]

  1. بابک احمدی. «فصل دشواری‌های تعریف هنر». حقیقت و زیبایی. سال ????، ISBN:???-???-???-???-?، ‏صفحه ??.
  2. ??? ??? نوشتاری از محمد حیدری ملایری
  3. شعر عاشقانه باستان
  4. آیت اللّه سیستانی، س ? و ?؛ آیت اللّه خامنه‏ای، استفتاء، س ???، ??? و ???؛ آیت اللّه صافی، جامع‏الاحکام، ج ?، س ????؛ آیت‌الله مکارم، استفتاءات، ج ?، س ???? و ????.
  5. Oxford Illustrated American Dictionary (????) + Merriam-Webster Collegiate Dictionary (????).

[ویرایش پیوند به بیرون]

جستجو در ویکی‌گفتاورد مجموعه‌ای از نقل‌قول‌های مربوط به عشق در ویکی‌گفتاورد موجود است.
جستجو در ویکی‌واژه معنای واژه? «عشق» را در ویکی‌واژه ببینید.
جستجو در ویکی‌انبار در ویکی‌انبار منابعی در رابطه با عشق موجود است.
[نهفتن]
ن  ب  و
عشق
 
عشق عشق
 
عشق یونانی

 

  1. بابک احمدی. «فصل دشواری‌های تعریف هنر». حقیقت و زیبایی. سال ????، ISBN:???-???-???-???-?، ‏صفحه ??.
  2. ??? ??? نوشتاری از محمد حیدری ملایری
  3. شعر عاشقانه باستان
  4. آیت اللّه سیستانی، س ? و ?؛ آیت اللّه خامنه‏ای، استفتاء، س ???، ??? و ???؛ آیت اللّه صافی، جامع‏الاحکام، ج ?، س ????؛ آیت‌الله مکارم، استفتاءات، ج ?، س ???? و ????.
  5. Oxford Illustrated American Dictionary (????) + Merriam-Webster Collegiate Dictionary (????).
  1. بابک احمدی. «فصل دشواری‌های تعریف هنر». حقیقت و زیبایی. سال ????، ISBN:???-???-???-???-?، ‏صفحه ??.
  2. ??? ??? نوشتاری از محمد حیدری ملایری
  3. شعر عاشقانه باستان
  4. آیت اللّه سیستانی، س ? و ?؛ آیت اللّه خامنه‏ای، استفتاء، س ???، ??? و ???؛ آیت اللّه صافی، جامع‏الاحکام، ج ?، س ????؛ آیت‌الله مکارم، استفتاءات، ج ?، س ???? و ????.
  5. Oxford Illustrated American Dictionary (????) + Merriam-Webster Collegiate Dictionary (????).


+نوشته شده در چهارشنبه 89/9/24ساعت 1:34 صبح توسط فروزان
نظر
عشق در ادیان گوناگون-3

دیدگاه‌های علمی

نوشتار اصلی: عشق (دیدگاه‌های علمی)
کلاس درس

کلاس‌ درس برخطی مربوط به موضوع این مقاله در کلاس‌های درس اینترنتی در بخش فلسفه موجود است.

در طول تاریخ دو مقوله فلسفه ودین بیشترین مطالب را راجع به مفهوم عشق بیان کرده‌اند. درقرن گذشته روانشناسی در مورد عشق به وفور اظهار نظر کرده‌است. امروزه علوم روان‌شناسی تکاملی ، زیست‌شناسی تکاملی، مردم شناسی ، علم اعصاب و زیست شناسی در مورد ماهیت عشق و عملکرد آن بحث‌های زیادی را مطرح کرده‌اند. در مدلهای زیست‌شناسی مربوط به جنسیت، عشق به عنوان یک غریزه موجود در پستانداران همانند گرسنگی و تشنگی مطرح شده‌است. روانشناسی عشق را پدیده‌ای اجتماعی و فرهنگی قلمداد می‌کند. رابرت اشتنبرگ روانشناس معروف ، مدل مثلثی عشق را مطرح کرد و عشق را شامل سه عنصر دانست: صمیمیت، تعهد و شهوت. افراد در مرحله صمیمیت رازها و جزئیات زندگی شخصی خود را برای یکدیگر بازگو می‌کنند. صمیمیت معمولاً در دوستی یا عشق رومانتیک بروز می‌کند. تعهد انتظار تداوم رابطه عاشقانه تا ابد است. شهوت یا رابطه جنسی سومین قالب عشق است که مهمترین پارامتر محسوب می‌شود. یلا این مدل را اندکی تغییر داد و شهوت را به دو جزء شهوت نفسانی و شهوت رومانتیک تقسیم بندی کرد.

[ویرایش منشا شیمیایی]

بر اساس شواهد علم اعصاب درهنگامی که فرد عشق خود را بروز می‌دهد، تعدادی عنصر شیمیایی در مغز فرد فعال می‌شوند. این مواد شیمیایی عبارتند از : تستسترون ، اوستروژن ، دوپامین ، نورفینفرین ، سروتونین ، اوکنسیتوسین و وازوپرسین . درهنگام برقراری رابطه جنسی یا احساسات شهوانی میزان تستسترون و اوستروژن در مغز افزایش پیدا می‌کند. معمولاً دوپامین، نورفینفرین و سروتونین در مرحله جذب نظر فرد مقابل حضور پررنگ تری دارند. به نظر می‌رسد اوکسی توسین و وازوپرسین به روابط پردوام و قوی ارتباط دارند. در دسامبر ????، دانشمندان ایتالیایی در دانشگاه پاویا متوجه شدند که وقتی فرد برای اولین بار عاشق می‌شود، میزان مولکولی که به عنوان NGF عامل رشد عصب شناخته می‌شود افزایش می‌یابد اما پس از یکسال ارتباط بین طرفین مقدار این مولکول به حالت اول بر می‌گردد. «سطح NGF در افرادی که عاشق بودند بسیار بیشتر بود (P<?????) [ به طور متوسط ???(??)Pg/ml ] و این مقدار در مورد افرادی که رابطه دراز مدتی را تجربه کرده‌اند و افرادی که هیچ ارتباط عاشقانه‌ای نداشته‌اند به ترتیب برابر [???(??)pg/ml],[???(??)pg/ml] بود. همچنین میان میزان NGF و شدت رابطه عاشقانه همبستگی معنی داری وجود داشت (r=???? ,p=?????). درغلظت بقیه NT‌ها هیچ تفاوتی مشاهده نشد. در ?? مورد که فرد بعد از ?? تا ?? ماه هنوز رابطه عاشقانه را حفظ کرده بود اما به عقیده خودشان وضعیت روانی شان نسبت به زمان آشنایی تفاوت کرده بود سطح NGF کاهش یافته بود و تقریبا برابر سطح NGF گروه کنترل بود.»

[ویرایش دیدگاه‌های فرهنگی]


اگرچه در مورد تعریف عشق و ماهیت آن در بین فرهنگ‌های مختلف تشابهاتی وجود دارد و اغلب فرهنگ‌ها عشق را نوعی تعهد، دلسوزی، شفقت و شهوت می‌دانند که در همه انسان‌ها وجود دارد، اما میان این فرهنگ‌ها اختلافاتی هم وجود دارد. برای مثال در هند که معمولاً ازدواج طبق روال تعریف شده و سنتی صورت می‌گیرد اعتقاد برآن است که عشق ضرورت اولیه برای ازدواج نیست و عشق پس از ازدواج به وجود می‌آید؛ درحالیکه در فرهنگ غرب عشق لازمه ازدواج است.

در ایران برای بیان پدیده عشق واژگان زیادی بچشم می‌خورد،که برخی از زمانهای دور وجود داشته‌است.درمتون اوستا و در گاثاها بارها ازمهر و دوستی سخن میان رفته و درمتون بجای مانده از زبان پارسی میانه هم وجود دارد.واژگانی مانند آغاشه در اشعار رودکی بچشم می‌خورد.مهر و عشق و آغاشه و شیفتگی و ایشکای و دلدادگی و شیدایی و سودا همه از واژگانی هستند که در ایران زمین برای پدیده عشق بکاررفته یا می‌رود.در اشعار هم بخشی از داستان‌های شاهنامه یا اشعار نظامی گنجوی و خواجوی کرمانی و عیوقی و جامی و وحشی بافقی و اهلی شیرازی و ... به بیان داستانهای عاشقانه پرداخته و بسیاری شعرا هم به بررسی ماهیت عشق در حالتی جدا از اوصاف صوفیه کارکرده‌اند مانند حافظ و سعدی و باباطاهر و خیام و رودکی که هم غزل و هم رباعی عاشقانه و سوزناک دارند و هم به بررسی ماهیت و کاآمدی عشق پرداخته‌اند.در ادبیات صوفیه هم که راه رسیدن به خدا و حق پاکی و محبت است برای جذب در راه خدا و جدایی از دنیا علاقه‌های ذاتی به خدا را در درون خود می‌پروردند و به حالتی از جذب در راه حق می‌رسیدند که بدان عشق الهی می‌گفتندو اشعار بیشماری در همین مورد عشق سرائیده‌اند که معشوق خود را خدا می‌دانستند.مولوی و عطار و ابوسعید ابی الخیر و سنایی غزنوی از این دسته شاعران هستند.پاره‌ای از شاعران مدح گوی درباری در وصف ممدوحان خود از عبارات و مثل‌های عاشقانه زیادی استفاده نموده‌اند. انوری و عنصری و عسجدی و فرخی سیستانی هم ازین دست شاعران هستند.

[ویرایش دیدگاه‌های مذهبی]


عشق در ادیان اولیه ترکیبی از تعهد جاذبه‌ای و عبادی به نیروهای طبیعت بود (مشرکان چند خدایی). بعدها در ادیان جدیدتر این جذبه به سوی اشیاء واحد و انتزاعی مانند خداوند، قانون، کلیسا، و دولت سوق پیدا کرد (تک خدایی). دیدگاه سوم در این زمینه به دیدگاه وحدت وجود معروف است وادعا می‌کند همواره بین آنکه می‌پرستد وآنکه پرستیده می‌شود تفاوت وجود دارد. عشق حقیقتی است که ما بر اساس آن در طی زمان خود را ناصحیح به صورت موجودی منزوی تفسیر می‌کنیم.

[ویرایش اسلام]

قرآن در سوره? روم آیه? ?? چنین آورده‌است:

و از نشانه‏های خداوند اینکه همسرانی از جنس خودتان برای شما آفرید، تا در کنار آنها آرامش یابید، و در میانتان دوستی و رحمت قرار داد، آری در این [نعمت] برای مردمی که می‏اندیشند قطعا نشانه‏هایی است.

بر اساس دیدگاه مراجع شیعه، بیان عشق میان دختر و پسر (بدون منظور ازدواج) گناه است، چرا که ترس افتادن به گناه در میان است، اگرچه خواستگاری، بدون بیان عشق، برای ازدواج مانعی ندارد.[?] تا وقتی که مفسده‌ای در میان نباشد، صرفِ داشتنِ محبت و عشقِ قلبی (بدون اظهار آن) اشکالی ندارد.

از احادیث پیامبر اسلام است که: «اگر مرد به زن خود بگوید «تو را دوست دارم» هرگز این کلام از دل و ذهن زن خارج نمی شود و همواره در خاطر او باقی می ماند» ( وسایل الشیعه – حر عاملی – ص 10 جلد 14.)

[ویرایش مسیحیت]

در انجیل از عشق به عنوان مجموعه‌ای از اعمال و رفتارها نام برده شده‌است که معنایی وسیع‌تر از ارتباط احساسی دارد. عشق مجموعه‌ای از رفتارهای انسان است که انسان بر اساس آنها عمل می‌کند. در انجیل به افراد سفارش شده که علاوه بر معشوق خود و حتی دوستانشان دشمن خود را نیز دوست داشته باشند. در انجیل از این عشق فعال در قرنتی ?-?: ?? سخن به میان آمده‌است:

عشق صبور است، عشق مهربان است. هرگز حسادت نمی‌کند، هرگز به خود نمی‌بالد، مغرور نیست. گستاخ نیست و خودخواه نیست، به سادگی خشمگین نمی‌شود، خطاهای دیگران را به خاطر نمی‌سپارد. عشق از همدمی با شیطان لذت نمی‌برد بلکه دوست دار حقیقت است. همواره حافظ است، همواره به دیگران اعتماد دارد، همواره امیدوار است و همواره پانیده‌است. عشق هرگز شکست نمی‌خورد.



+نوشته شده در چهارشنبه 89/9/24ساعت 1:29 صبح توسط فروزان
نظر
عشق در ادیان گوناگون-2

[ویرایش بررسی معنی]

نویسه? چینی سنتی به مفهوم عشق (?) که از یک قلب (در وسط) تشکیل شده که حاوی «کشش»، «احساس» یا «تفاهم» است و یک احساس با ارزش را تداعی می‌کند.

اگر چه تعریف دقیق کلمه «عشق» کار بسیار سختی است و مستلزم بحث‌های طولانی و دقیق است، اما جنبه‌های گوناگون آن را می‌توان از طریق بررسی چیزهایی که «عشق» یا عاشقانه «نیستند» تشریح کرد. عشق به عنوان یک احساس مثبت (وشکل بسیار قوی «دوست داشتن») معمولاً درنقطه مقابل تنفر (یا بی احساسی محض) قرار می‌گیرد و در صورتی که درآن عامل میل جنسی کمرنگ باشد و یک شکل خالص و محض رابطه رمانتیک را متضمن باشد، با کلمه شهوت قابل قیاس است؛ عشق در صورتی که یک رابطه بین فرد ودیگر افراد را توصیف کند که درآن زمزمه‌های رمانتیک زیادی وجود دارد در مقابل دوستی و رفاقت قرار می‌گیرد ؛ با وجود آنکه در برخی از تعاریف «عشق» بروجود رابطه دوستانه بین دو نفر در بافت‌های خاص تاکید دارد.

«عشق» در معنای عام خود بیشتر به وجود رابطه دوستانه بین دونفر دلالت دارد. عشق معمولاً نوعی توجه واهمیت دادن به یک شخص یا شیء است که حتی گاهی این عشق محدود به خود نمی شود (مفهوم خودشیفتگی). با این وجود در مورد مفهوم عشق نظرات متفاوتی وجود دارد. عده‌ای وجود عشق را نفی می‌کنند. عده‌ای هم آنرا یک مفهوم انتزاعی جدید می‌دانند و تاریخ «ورود» این واژه به زبان انسان‌ها و در واقع اختراع آن را طی قرون وسطی یا اندکی پس از آن می‌دانند که این نظر با گنجینه باستانی موجود در زمینه عشق و شاعری در تضاد است.[?]. عده دیگری هم می‌گویند که عشق وجود دارد و یک مفهوم انتزاعی هم نیست، اما نمی‌توان آن را تعریف کرد و در واقع کمیتی معنوی و متافیزیک است. برخی از روان‌شناسان اعتقاد دارند که عشق عمل به عاریه سپردن «مرزهای خودی» یا «حب نفس » به دیگران است. عده‌ای هم سعی دارند عشق را از طریق جلوه‌های آن در زندگی امروزی تعریف نمایند.

تفاوت‌های فرهنگی میان کشورها و اقوام مختلف امکان دستیابی به یک معنای عمومی و فراگیر درمورد کلمه عشق را تقریبا ناممکن ساخته‌است. در توصیف کلمه عشق ممکن است عشق به یک نفس یا عقیده، عشق به یک قانون یا موسسه، عشق به جسم (بدن)، عشق به طبیعت، عشق به غذا، عشق به پول، عشق به آموختن، عشق به قدرت، عشق به شهوت، و یا عشق به انواع مفاهیم دیگر مد نظر باشد و افراد مختلف برای افراد و چیزهای مختلف درجه دوست داشتن متفاوتی را بروز می‌دهند. عشق مفهومی انتزاعی است که تجربه کردن آن بسیار ساده تر از توصیفش است. به علت پیچیدگی مفهوم عشق و انتزاعی بودن آن معمولاً بحث درمورد آن به کلیشه‌های ذهنی خلاصه می‌شود و درمورد این کلمه ضرب المثل‌های زیادی وجود دارد، از گفته ویرژیل یعنی «عشق همه جا را تسخیر می‌کند» گرفته تا آواز گروه بیتلز یعنی «همه چیزی که به آن احتیاج داری عشق است». برتراند راسل عشق را یک «ارزش مطلق» می‌داند که در برابر ارزش نسبی قرار دارد.

[ویرایش انواع]

  • عشق حیرانی - اصطلاح حیرانی (Agape) توسط مسیحیان اولیه (و به خصوص یونانیان، ریشه این کلمه یونانی است) برای اشاره به پذیرش بی قید و شرط و دوست داشتن یک فرد اطلاق شده‌است. این نوع از عشق بر اساس تصمیم و نه احساسات شکل می‌گیرد.
  • عشق با وقار - نوعی رفتار مودبانه وموقرانه که در اواخر قرون وسطی در مورد خانم‌ها و عاشقان آنها به کار می‌رفت
  • عشق آزاد - رابطه جنسی بر اساس انتخاب فرد که محدود به ازدواج نمی‌شود
  • شیفتگی - در عهد جدید به معنای عشق احساسی مشروط به کار می‌رود یعنی «دوستت دارم چون..»
  • عشق افلاطونی – یک رابطه نزدیک که درآن رابطه جنسی وجود ندارد یا سرکوب یا محدود شده‌است.
  • عشق ظاهری - رابطه عاشقانه‌ای که در آن پختگی لازم وجود ندارد و «راستین» نیست. این کلمه دارای بار معنایی منفی است و تاکید دارد که عشق در دوران جوانی معمولاً کمتر راستین و واقعی است.
  • عشق راستین - عشق بدون قید و شرط یا انگیزه خاص. دوست داشتن فرد فقط به خاطر خود و نه رفتارها یا عقایدش. همچنین به عشق بی قید و شرط اشاره دارد.
  • شهوت - عاطفه بر اساس شهوت و تمایل به ارضای نفس.
  • عشق لحظه‌ای - عشقی که در لحظه‌ای که فرد برای اولین بار با فردی تماس می‌گیرد به وجود می‌آید. از این عشق به مراتب در داستانها و ادبیات یاد شده‌است وبه “ love at first sight ” معروف است.


+نوشته شده در چهارشنبه 89/9/24ساعت 1:27 صبح توسط فروزان
نظر
عشق در ادیان گوناگون-1

عشق لذتی مثبت است که موضوع آن زیبایی است [?]، همچنین احساسی عمیق، علاقه‌ای لطیف و یا جاذبه‌ای شدید است که محدودیتی در موجودات و مفاهیم ندارد و می‌تواند در حوزه‌هایی غیر قابل تصور ظهور کند.

عشق و احساس شدید دوست داشتن می‌تواند بسیار متنوع باشد و می‌تواند علایق بسیاری را شامل شود.

در بعضی از مواقع، عشق بیش از حد به چیزی می‌تواند شکلی تند و غیر عادی به خود بگیرد که گاه زیان آور و خطرناک است و گاه احساس شادی و خوشبختی می‌بشد. اما در کل عشق باور و احساسی عمیق و لطیف است که با حس صلح‌دوستی و انسانیت در تطابق است. عشق نوعی احساس عمیق و عاطفه در مورد دیگران یا جذابیت بی انتها برای دیگران است. در واقع عشق را می‌توان یک احساس ژرف و غیر قابل توصیف دانست که فرد آنرا دریک رابطه دوطرفه با دیگری تقسیم می‌کند. با این وجود کلمه «عشق» در شرایط مختلف معانی مختلفی را بازگو می‌کند: علاوه بر عشق رومانتیک که ملغمه‌ای از احساسات و میل جنسی است، انواع دیگر عشق مانند عشق افلاطونی ، عشق مذهبی ، عشق به خانواده را می‌توان متصورشد و درواقع این کلمه را می‌توان در مورد هرچیز دوست داشتنی و فرح بخش مانند فعالیت‌های مختلف و انواع غذا به کار برد. «گراهام را دوست دارم».

فهرست مندرجات

[نهفتن]

< type="text/java">

[ویرایش ریشه? واژه]

در گذشته پنداشته می‌شد که واژه? عشق ریشه? عربی دارد. ولی عربی و عبری هر دو از خانواده‌? زبان‌های سامی‌اند، و واژه‌های ریشه‌دار سامی همواره در هر دو زبان عربی و عبری با معنی‌های همانند برگرفته می‌شوند. و شگفت است که واژه? «عشق» همتای عبری ندارد و واژه‌ای که در عبری برای عشق به کار می‌رود اَحَو (ahav) است که با عربی حَبَّ (habba) خویشاوندی دارد. ولی دیدگاه جدید پژوهشگران این است که واژه? «عشق» از iška اوستایی[?] به معنی خواست، خواهش، گرایش ریشه می‌گیرد که آن نیز با واژه? اوستایی iš به معنی «خواستن، گراییدن، آرزو کردن، جست‌وجو کردن» پیوند دارد. هم‌چنین، به گواهی شادروان فره‌وشی، این واژه در فارسی میانه به شکلِ išt به معنی خواهش، گرایش، دارایی و توان‌گری، خواسته و داراک باز مانده‌است. خود واژه‌های اوستایی و سنسکریت نام برده شده در بالا از ریشه? هند و اروپایی(زبان آریاییان) نخستین یعنی ais به معنی خواستن، میل داشتن، جُستن می‌آید که ریخت نامی آن aissk? به چم خواست، گرایش، جست‌وجو است. گذشته از اوستایی و سنسکریت، در چند زبان دیگر نیز برگرفته‌هایی از واژه? هند و اروپایی نخستین ais بازمانده‌است.[?] در عربی امروز نیز واژه? عشق کاربرد بسیاری ندارد و بیش‌تر حَبَّ (habba) و برگرفته‌های آن به کار می‌روند مانند: حب، حبیب، حبیبه، محبوب و دیگرها.

فردوسی نیز که برای پاس‌داری از زبان فارسی از به کار بردن واژه‌های عربی آگاهانه و کوش‌مندانه خودداری می‌کند ولی واژه? عشق را به آسانی و باانگیزه به کار می‌برد و با آن که آزادی سرایش به او توانایی می‌دهد که واژه? دیگری را جای‌گزین عشق کند، واژه? حُب را به کار نمی‌برد.

در زبان فارسی به کسی عشق به کسی میبندد دلدار و به کسی که عشق بر او بسته میشود دلبر یا دلربا میگویند.



+نوشته شده در چهارشنبه 89/9/24ساعت 1:20 صبح توسط فروزان
نظر
مسیحیت و جامعه شناسی خانواده

اشاره
خانواده کوچک ترین نهاد اجتماعی به حساب می آید. به جامعه کوچکی که از پدر، مادر و فرزندانشان تشکیل شده است، خانواده گفته می شود. گاهی نیز این واژه معنای وسیع تری دارد که شامل برادران و خواهران و گاهی خویشان نزدیک و دور نیز می شود. بنابراین، می توان خانواده را واحدی اجتماعی با ابعاد گوناگون دانست.

مسیحیان بر این باورند که تشکیل خانواده و زندگی زناشویی امری مقدّس است. زن و مرد با این کار تعهد می کنند برای تولید مثل و تربیت فرزندان و رشد آنان در فضایی پر از فضیلت، ایمان و محبت به خدا بکوشند. این مقال، خانواده را در مسیحیت از منظر جامعه شناسی مورد بررسی قرار داده است.

ازدواج
مسیحیت ازدواج را مقدّس می داند و همچون بسیاری از ادیان آن را پیوندی الهی به حساب می آورد. مسیحیان کاتولیک و ارتدکس ازدواج را یکی از هفت آیین مقدّس می شمارند1 و آن را کاری عبادی می دانند و معتقدند که کشیش باید در کلیسا عقد ازدواج را بخواند. یهودیت از آن با عنوان «قیدوشین» یعنی «مقدّس » یاد می کند و اسلام آن را مبارک و مستحب مؤکد می داند; استحبابی که ممکن است هنگام ضرورت، به وجوب مبدل شود. پیوند ازدواج در این ادیان طبق مراسمی برگزار می شود و برای تحقق آن قرائت عقد ضرورت دارد. معمولا این عقد با استفاده از زبان مقدّس صورت می گیرد.

مسیحیان کنار هم قرار گرفتن مرد و زن به واسطه ازدواج را نشانه آشکاری برای محبت خدا به بشر و محبت مسیح به شاگردانش می دانند. ازدواج در مسیحیت رمز و نشانه ای بشری برای شیوه رفتار خدا با انسان است.2 از این رو، مسیحیان ازدواج را التزام و تعهد زن و مرد به یکدیگر در طول زندگی می دانند و با طلاق مخالفند.

از زمان حواریون3 تاکنون، برخی مسیحیان به تقلید از مسیح تجرد و زهد را شیوه زندگی خود قرار داده اند. عیسی هرگز ازدواج نکرد4 و تعلیم داد که افرادی به خاطر ملکوت خدا مجرد به سر خواهند برد. البته بیشتر رسولان، از جمله پطرس، ازدواج کرده بودند، ولی پولس مجرد می زیست. تجرد در آغاز با عقیده به بازگشت قریب الوقوع عیسی و فرارسیدن روز پایانی ارتباط داشت. با گذشت زمان و روشن شدن اینکه بازگشت عیسی نزدیک نیست، برخی مسیحیان، به نشانه حیات جدیدی که باید در مسیح ایجاد کرد، تجرد را برگزیدند.

مسیحیان تجرد را یک شیوه استثنایی برای افرادی محدود تلقّی می کنند. این افراد احساس می کنند که حیات ایمانی خود را به این شیوه بهتر می توانند ادامه دهند. روحانیان کاتولیک و ارتدکس (به پیروی از حضرت مسیح(علیه السلام) و به منظور فراغت برای خدمت به دین) نباید ازدواج کنند5 و باید از آیین ازدواج و آیین دستگذاری یکی را برگزینند. با این استثنا که در کلیسای ارتدکس، فردی که ازدواج کرده باشد، می تواند کشیش شود، ولی ارتقای وی به درجه اسقفی ممکن نیست. پروتستان ها با ازدواج روحانیون مخالف نیستند و لوتر هم ازدواج کرده بود. گروهی به نام نیقولائیان6 نیز ازدواج را برای کشیشان اجازه می دهند و به آن معتقدند. راهبان و راهبه های کاتولیک و ارتدکس نباید ازدواج کنند. گفته می شود برخی از قدیسان مسیحی برای اینکه بین فضیلت ازدواج و فضیلت تجرد جمع کنند، ازدواج بدون آمیزش داشته اند.

تجرد برای کشیشان در سه قرن اول مسیحیت اجباری نبود. کشیش می توانست زنی را که پیش از رسیدن به مقامات روحانی به همسری برگزیده بود، نگاه دارد، ولی پس از رسیدن به این مقام نمی توانست ازدواج کند. مردی که دو زن به همسری خود برگزیده یا بیوه یا مطلّقه ای را به همسری انتخاب کرده بود یا با زنی از طریق غیرشرعی زندگی می کرد، حق کشیش شدن نداشت. اما به مرور زمان افراطیون با استناد به سخن پولس هرگونه رابطه جنسی میان زنومرد را گناه دانستند.

«اما خواهش این دارم که شما بی اندیشه باشید. شخص مجرد در امور خداوند می اندیشد که چگونه رضامندی خداوند را بجوید; و صاحب زن در امور دنیا می اندیشد که چگونه زن خود را خوش بسازد.»7

یکی از فرقه های مسیحی به نام آلبیژانسی ها8 نیز مدعی بودند که هرگونه عمل جنسی گناه است. در سال 386م شورایی از کشیشان روم تجرد کامل کشیشان را توصیه کرد. یک سال بعد پاپ سیرکیوس9 فرمان داد هر کشیشی که ازدواج کند یا زندگی با زن خود را ادامه دهد، خلع لباس شود. قدیسانِ با نفوذی نیز با قدرت از این فرمان پشتیبانی کردند. کسانی که تجرد را برمی گزینند، برای مقاومت در برابر میل جنسی به تمرین هایی مانند روزه و دعا روی می آورند و در قدیم، گاهی، راهبان خود را اخته می کرده اند:

«زیرا که خصی ها می باشند که از شکم مادر چنین متولد شدند و خصی ها هستند که از مردم خصی شده اند و خصی ها می باشند که به جهت ملکوت خدا خود را خصی نموده اند. آنکه توانایی قبول دارد بپذیرد.»10

http://daneshnameh.roshd.ir/mavara/img/daneshnameh_up/4/4a/masih.jpg


تجرّد روحانیان کاتولیک یکی از مشکلات آن کلیساست و این مسئله احیاناً رسوایی هایی را نیز به بار آورده است. در قرون نهم و دهم در انگلستان، فرانسه و شمال ایتالیا رسم ازدواج بین کشیشان رواج داشت. پاپ هادریانوس دوم11 (867ـ872) خود مرد متأهلی بود. راتریوس12 اسقف ورونا13 (در قرن دهم) نوشت که در قلمرو وی تقریباً تمامی کشیشان متأهل هستند. در آغاز قرن یازدهم بین کشیشانی که از طرف مقامات منصوب می شدند، تجرد نادر بود.

فرقه ای از مسیحیت در آمریکا به نام شِیْکرز14 منشعب از کویکِرز15 ازدواج را برای همه حرام می دانند. این فرقه که حدود 250 سال پیش پدید آمده، رو به انقراض است و طبق آخرین آمار در اوایل قرن 21 فقط هفت زن شیکر باقی بوده اند.

به عقیده مسیحیان زن پس از درگذشت همسرش می تواند دوباره ازدواج کند، ولی در این صورت نیز ازدواج نکردن بهتر است:

«زن مادامی که شوهرش زنده است، بسته است. اما هر گاه شوهرش مرد آزاد گردید تا به هر که بخواهد منکوحه شود، لیکن در خداوند فقط. اما به حسب رأی من خوشحال تر است اگر چنین بماند و من نیز گمان می برم که روح خدا را دارم.»16

پیوند ازدواج در بسیاری از فرهنگ ها با مَهر همراه است. مهر مبلغی است که پس از تحقق ازدواج معمولا یکی از دو طرف به دیگری می پردازد. در غالب موارد، داماد تعهد می کند آن را هنگام ازدواج یا طلاق به عروس یا خانواده اش پرداخت کند. شکل پرداخت آن در فرهنگ های مختلف تفاوت دارد. در مسیحیت کسی به کسی مهر نمی پردازد.

تشکیل خانواده، آری یا خیر؟

درباره لزوم تشکیل خانواده و زندگی زناشویی دو نظریه متفاوت میان مسیحیان وجود دارد:17

1. مسیحیان از ابتدا در انتظار بازگشت مسیح(علیه السلام) به سر می بردند و بر این باور بودند که وی به زودی بازمی گردد. از این رو، آنان به نیازهای مادی به دیده تحقیر می نگریستند و حتی اموال خود را در میان می گذاشتند تا همه به تساوی از آن بهره ببرند:

«و جمله مؤمنان را یک دل و یک جان بود، به حدی که هیچ کس چیزی از اموال خود را از آن خود نمی دانست، بلکه همه چیز را مشترک می داشتند.»18

در این نگرش تشکیل خانواده نشانه علاقه مندی به مظاهر دنیاست که ترک آن فضیلت به حساب می آید و تجرد بر تأهل ترجیح دارد. پیروان این تفکر، خانواده را سبب محدودیت مرد و زن در خدمت به دین می دانند. فلسفه تشکیل خانواده و زناشویی در این دیدگاه صرفاً جلوگیری از بی عفتی است. هر کس می تواند باید از زناشویی چشم بپوشد، ولی زناشویی از زناکاری بهتر است. هنگامی که قرنتیان از پولس پرسیدند: آیا خوب است کسی مجرد و تنها زندگی کند، وی در پاسخ گفت: «اما درباره آنچه به من نوشته بودید; مرد را نیکو آن است که زن را لمس نکند، لیکن به سبب زنا; هر مرد زوجه خود را بدارد و هر زن شوهر خود را بدارد. و شوهر حقّ زن را ادا نماید و همچنین زن حقّ شوهر را. زن بر بدن خود مختار نیست، بلکه شوهرش; و همچنین مرد نیز اختیار بدن خود ندارد، بلکه زنش. از یکدیگر جدایی مگزینید مگر مدتی به رضای طرفین تا برای روزه و عبادت فارغ باشید; و باز با هم پیوندید مبادا شیطان شما را به سبب ناپرهیزی شما در تجربه اندازد. لیکن این را می گویم به طریق اجازه، نه به طریق حکم; اما می خواهم که همه مردم مثل خودم باشند. لیکن هر کس نعمتی خاص از خدا دارد، یکی چنین و دیگری چنان. لیکن به مجردین و بیوه زنان می گویم که ایشان را نیکو است که مثل من بمانند. لیکن اگر پرهیز ندارند، نکاح بکنند; زیرا که نکاح از آتش هوس بهتر است.»19

برخی می گویند که مقصود پولس از عبارت اخیر این نیست که همه مانند او مجرّد زندگی کنند; زیرا سفارش به این شیوه زندگی بر خلاف عقل است. در حقیقت آرزوی پولس این بود که همه دارای همان تسلط نفسانی باشند که وی در مورد رابطه جنسی داشت.

2. زندگی زناشویی از لوازم اجتماعی بودن انسان است. مسیحیان نیز همچون دیگران این امر را می پذیرند. در این دیدگاه زناشویی ماهیت مقدّس و آسمانی پیدا می کند و پیوند زناشویی پیوندی الهی است و خانواده بنیاد جامعه محسوب می شود. خداوند در آغاز آفرینش به این امر توجه داشت; همان گونه که در عهد عتیق آمده است:

«خوب نیست که آدم تنها باشد. پس برایش معاونی موافق وی بسازم.»20

در این دیدگاه، مجرّد زیستن پسندیده نیست و رعایت عفت به کمک ازدواج برای هر مرد و زنی لازم است. زناشویی باید طبق احکام مسیح باشد، هر یک از زن و شوهر باید نسبت به یکدیگر همیشه وفادار بمانند.

باید توجه داشت که این نهاد پس از شکل گیری، در هر دو دیدگاه، مقدّس و ارزشمند به حساب می آید و مسیحیت با هر چیزی که موجودیت آن را تهدید کند، مخالف است. دیدگاه غالب در مسیحیت کنونی خانواده را در نظام خلقت اساس جامعه می شمارد. زن و شوهری که با ازدواج به هم می پیوندند، حقوقی نسبت به یکدیگر پیدا می کنند که هر یک باید در ادای آنها بکوشد. زندگی زناشویی باید با محبت اداره شود نه با خودخواهی. هر یک از زن و شوهر به همسر خودش دل می بندد.

صیانت از خانواده

شناخت آسیب های خانواده و تلاش در جهت کاهش آن از وظایف کسانی است که به استحکام این نهاد معتقدند. امروزه عواملی همچون روابط آزاد جنسی و انواع فسادهای اخلاقی ثبات این نهاد را تهدید می کند; مگر اینکه انسان ها با تقدس بخشیدن به سنت ازدواج، تقویت محبت متقابل زوجین و حمایت از نهاد خانواده بر ثبات و استحکام این نهاد اجتماعی بیفزایند.

ادیان الهی از جهانیان می خواهند تا به خانواده و ارزش های معتبر آن احترام بگذارند. این ادیان توصیه های فراوانی دارند که عمل به آنها موجب تحکیم خانواده و کاهش آسیب دیدن و فروپاشی آن است. برای صیانت از خانواده باید از مقرراتی پیروی کرد. پولس تفکر مسیحی درباره این مقررات را شکل داد و به مرور زمان توصیه های وی سرلوحه کار مسیحیان قرار گرفت: «ای زنان، شوهران خود را اطاعت کنید چنان که خداوند را; زیرا که شوهر سر زن است، چنان که مسیح نیز سر کلیسا، و او نجات دهنده بدن است. لیکن همچنان که کلیسا مطیع مسیح است، همچنین زنان نیز شوهران خود را در هر امری باشند.

ای شوهران، زنان خود را محبت نمایید، چنان که مسیح هم کلیسا را محبت نمود و خویشتن را برای آن داد. تا آن را به غسل آب به وسیله کلام طاهر ساخته تقدیس نماید، تا کلیسای مجید را به نزد خود حاضر سازد که لکه و چین یا هیچ چیز مثل آن نداشته باشد، بلکه تا مقدّس و بی عیب باشد. همین طور باید مردان زنان خویش را مثل بدن خود محبت نمایند; زیرا هر که زوجه خود را محبت نماید، خویشتن را محبت می نماید. زیرا هیچ کس هرگز جسم خود را دشمن نداشته است، بلکه آن را تربیت و نوازش می کند، چنان که خداوند نیز کلیسا را زان رو، که اعضای بدن وی می باشیم، از جسم و از استخوان های او. از اینجاست که مرد پدر و مادر را رها کرده با زوجه خویش خواهد پیوست و آن دو یک تن خواهند بود. این سر عظیم است، لیکن من درباره مسیح و کلیسا سخن می گویم. خلاصه هر یکی از شما نیز زن خود را مثل نفس خود محبت بنماید و زن شوهر خود را باید احترام نمود.»21

از جمله مقررات حاکم بر این نهاد اجتماعی تبعیت فرزندان از والدین و رفتار محبت آمیز پدر با زن و فرزندان خود و پرورش آنان است:

«ای فرزندان، والدین خود را در خداوند اطاعت نمایید; زیرا که این انصاف است. "پدر و مادر خود را احترام نما" که این حکم اول با وعده است. «تا تو را عافیت باشد و عمر دراز بر زمین کنی.» و ای پدران، فرزندان خود را به خشم میاورید بلکه ایشان را به تأدیب و نصیحت خداوند تربیت نمایید.»22

ایگناتیوس انطاکی23 (متوفای 107م.) نیز این گونه پند داد:

«دامادها و عروس ها باید با شناخت اسقف ازدواج کنند تا ازدواج بر مبنای خداوند و نه بر مبنای شهوت واقع شود.»24

همچنین آگوستین25 در سال 419م. در رساله پیرامون ازدواج و شهوت نوشت:

«زیرا نه تنها باروری که نتیجه آن در نسل است و نه تنها حیا که وفاداری حافظ آن است، بلکه گونه ای آیین ازدواجی نیز به مؤمنانی که ازدواج می کنند، محول می شود، همان طور که پولس رسول می گوید: "ای شوهران، زنان خود را محبت نمایید چنان که مسیح هم کلیسا را محبت نمود." شکی نیست که چنین چیزی در واقع، یک آیین است که مرد و زن با متحد شدن در ازدواج در طول زندگی با یکدیگر جدانشدنی می مانند و هیچ همسری نمی تواند از دیگری جدا شود مگر در موارد زنا.... اگر کسی چنین کاری [یعنی اقدام به طلاق] کند، قوانین این روزگار را که بر اساس آنها طلاق و ازدواج دوباره مجاز است، نقض نکرده و خداوند گواهی داد که موسای مقدّس آن را به بنی اسرائیل به سبب سنگدلی آنان اجازه داد، ولی وی [طلاق دهنده] طبق شریعت انجیل، زناکار است، درست همان طور که زن وی نیز اگر ازدواج کند، چنین خواهد بود... علقه زوجیت مادام العمر میان آن همسران باقی می ماند و جدایی یا همبستری با دیگران نمی تواند آن را نابود کند.

در ازدواج، از این خوبی های عروسی تعریف می شود: نسل، وفا و آیین. ولی نه صرفاً برای اینکه کودکی به دنیا بیاید، بلکه تا دوباره متولد شود; زیرا اگر او دوباره برای حیات متولد نشود، تولد وی صرفاً برای کیفر خواهد بود. و وفا نه از آن گونه که کافران در شهوات جسمانی خویش دارند.... و آیینی که با جدایی و زنا از دست نمی دهند، بلکه از باب همسری آن را با وفاق و عفت حفظ می کند.»26

«قوانین این روزگار» در نوشته آگوستین اشاره به قوانین رومی درباره طلاق بود که لازم بود مسیحیان خود را با آن سازگار کنند.

محرمیت نیز موضوعی است که مقررات ویژه ای را در ازدواج پدید می آورد. در مسیحیت همچون بسیاری از ادیان دیگر ازدواج برخی افراد با برخی دیگر ممنوع است. در این آیین ازدواج میان فرزندان عمو و عمه و دایی و خاله27 جایز نیست، مگر اینکه از طبقه بعد باشد. در این آیین به جای رضاع (شیر خوردن از غیرمادر)، حرمت ازدواج به پدر تعمیدی28 و فرزندخوانده تعمیم می یابد. پدرتعمیدی کسی است که هنگام تعمید کودک، متعهد می شود به امور دینی وی رسیدگی کند. وی در صورت درگذشت والدین یا بی توجهی آنان به تربیت دینی فرزندشان، تعهد خود را عملی می کند.

تعدد زوجات

در مسیحیت چندهمسری29 نوشت که هیچ گاه پدران کلیسا از چندهمسری سخنی به میان نیاورده اند; زیرا آنان این امر را طبیعتی حیوانی می شمارند و آن را شایسته مقام انسان نمی دانند. وی در این رساله نوشت: گناه چندهمسری از زنا بدتر است.33

گرچه چندهمسری را مسیحیت نمی پذیرد، ولی این امر نزد مورمون ها34 که پیشینه مسیحی دارند، قبلا مشروع و رایج بوده، اما بعدتر تحریم شده است. این فرقه کلیسای خود را «کلیسای عیسای مسیح قدیسان آخرالزمان» می نامد و اکنون حدود 12 میلیون پیرو دارد. دومین رهبر فرقه مورمون ها بریگهام یانگ35 (1801ـ1877) بیست و هفت بار ازدواج کرد و پس از مرگش هفده زن و پنجاه و هفت فرزند از خود باقی گذاشت.

طلاق
انحلال رابطه زناشویی را طلاق گویند. پیشینه این پدیده از حیث تاریخی به قدمت ازدواج است; یعنی از زمانی که بشر پیوند ازدواج را وضع کرد، طلاق نیز مطرح شد. این موضوع در تمدن ها و فرهنگ های گوناگون و در طی زمان های گذشته به صورت های مختلف تحقق یافته است. به عبارت دیگر، نظام های حقوقی گوناگون شیوه های قانونی ویژه ای را در امر طلاق وضع کرده اند. مثلا نظام حقوقی اسلام موضوعی به نام عدّه را لحاظ کرده است. عدّه به مدت معینی اشاره دارد که در طول آن زن مطلقه یا شوهرمرده اجازه ندارد ازدواج کند. مردان نیز حق ندارند با زنی که در عدّه به سر می برد، ازدواج کنند.36در دوران معاصر نیز نظام های حقوقی رایج از دستورالعمل های ویژه ای پیروی می کنند. طلاق در مسیحیت شرعی نیست و به همین سبب در کشورهایی مانند ایتالیا و اسپانیا تا همین اواخر جنبه قانونی نیز نداشت. قانون طلاق، که در سال 1970 در ایتالیا به تصویب رسید، تنها در چند مورد خاص به دادگاه ها اجازه صدور حکم طلاق را می دهد.37

طلاق در شریعت یهود مجاز شمرده شده است. از ظاهر عهد عتیق برمی آید که مرد به مجرد اینکه همسرش را نپسندد، حق دارد او را طلاق دهد. بدین سان پیوند زناشویی به مجرد نیت مرد قابل انفصال است و به اثبات موضوع خاصی نیازمند نیست:

«چون کسی زنی گرفته، به نکاح خود درآورد، اگر در نظر او پسند نیاید از اینکه چیزی ناشایسته در او بیابد، آنگاه طلاق نامه ای نوشته، به دستش دهد و او را از خانه اش رها کند. و از خانه او روانه شده، برود و زن دیگری شود. و اگر شوهر دیگر نیز او را مکروه دارد و طلاق نامه ای نوشته به دستش بدهد و او را از خانه اش رها کند یا اگر شوهری دیگر که او را به زنی گرفت، بمیرد، شوهر اول که او را رها کرده بود، نمی تواند دوباره او را به نکاح خود درآورد; بعد از آنکه ناپاک شده است; زیرا که این به نظر خداوند مکروه است. پس بر زمینی که یهوه خدایت تو را به ملکیت می دهد، گناه میاور.»38

امروزه علمای یهود به مردم توصیه می کنند تنها به دلایل موجهی مانند کاستی های جسمانی یا اخلاقی، همسر خویش را طلاق دهند.

در مسیحیت برای هیچ یک از زن و مرد حق طلاق وجود ندارد و در شرایط خاصی زناشویی گسسته می شود. متی با اشاره به حکم طلاق در شریعت یهود از قول عیسی(علیه السلام) می نویسد: «و گفته شده است هر که از زن خود مفارقت جوید، طلاق نامه ای به او بدهد. لیکن من به شما می گویم هر کس به غیر علت زنا زن خود را از خود جدا کند، باعث زناکردن او می باشد و هر که زن مطلقه را نکاح کند زنا کرده باشد.»39

جروم40

ممنوعیت طلاق از معدود تشریعاتی است که به خود حضرت عیسی(علیه السلام)نسبت داده شده است: «پس فریسیان آمدند تا او را امتحان کنند و گفتند: آیا جایز است مرد زن خود را به هر علتی طلاق دهد؟ او در جواب ایشان گفت: مگر نخوانده اید که خالق در ابتدا ایشان را مرد و زن آفرید. و گفت: از این جهت مرد پدر و مادر خود را رها کرده، به زن خویش بپیوندد و هر دو یک تن خواهند شد. بنابراین، بعد از آن، دو نیستند، بلکه یک تن هستند. پس آنچه را خدا پیوست، انسان جدا نسازد. به وی گفتند: پس از بهر چه موسی فرمود که زن را طلاق نامه دهند و جدا کنند؟ ایشان را گفت: موسی به سبب سنگدلی شما، شما را اجازت داد که زنان خود را طلاق دهید، لیکن از ابتدا چنین نبود. و به شما می گویم: هر که زن خود را به غیر علت زنا طلاق دهد و دیگری را نکاح کند، زانی است و هر که زن مطلقه را نکاح کند، زنا کند.»42

در قانون پنجاهویکم از قوانین هشتادگانه شورای اول نیقیه آمده است که: «بر اسقف جایز نیست حکم کند یا اجازه دهد که زنی به سبب ناسازگاری با شوهرش از وی جدا شود.»43

مسیحیان گاهی ازدواجی را از ابتدا باطل اعلام می کنند و این یک حیله شرعی برای انفصال و گسستن زوجیت است. باید توجه داشت اکنون که حدود نیمی از ازدواج های آمریکا و برخی کشورهای مسیحی دیگر به طلاق می انجامد، این طلاق ها دولتی است و کلیسا آنها را قبول ندارد.

سقط جنین

سقط جنین موضوع دیگری است که مسیحیت امروزی آن را تهدیدی برای نظام خانواده می داند. طرفداران کنترل موالید به بهانه افزایش سرسام آور جمعیت کره زمین و کمبود منابع غذایی سقط جنین را یکی از راه های جلوگیری از انفجار جمعیت می دانند. ادیان الهی از جمله مسیحیت در برابر این پدیده موضع گرفته و از پیروان خود خواسته اند، به این موضوع واکنش نشان دهند. نزاع میان موافقان و مخالفان سقط جنین از پدیده های عصر حاضر است. مثلا در شهر ویچیتا44 و «هنگامی که در رحم مادرم بودم، خدا مرا می شناخت.»47 برخی از کسانی که بر ضدّ اینها تظاهرات می کردند، نیز پلاکاردهایی داشتند که بر آنها جملاتی از کتاب مقدّس مانند «حکم نکنید تا بر شما حکم نشود»48 نوشته شده بود.

خانواده در جامعه صنعتی

یکی از عواملی که امروزه بنیان خانواده را تهدید می کند، جوامع شهری و زندگی صنعتی است. این نوع زندگی شرایطی را برای بشر امروزی پدید آورده که سبب تغییراتی در فضاهای اقتصادی، اجتماعی و سیاسی شده است. مثلا نیاز به درآمد بیشتر موجب دور ماندن والدین از خانه و کاهش نقش سنتی آنان شده است.

اگرچه حفظ ارزش های سنتی در شرایط جدید دشوار است; از این رو، باید برای حفظ ارزش های دینی و روابط انسانی در خانواده بیشتر بکوشیم. آن ارزش ها و روابط باید مبتنی بر عشق، احترام و مراقبت از یکدیگر باشند.

همه ما پذیرفته ایم که تربیت دینی و زندگی اجتماعی برای بشر سودمند است. از سوی دیگر، تربیت دینی و زندگی اجتماعی معمولا از طریق خانواده به دست می آید. کودکان از مسیر این نهاد با مکان های عبادی رابطه برقرار می کنند و با آموزش، ایمان را در وجود خود استحکام می بخشند. عنصر ایمان و دینداری در تحکیم خانواده جایگاه والایی را به خود اختصاص داده است و بین افول دینداری و ضعف نهاد خانواده رابطه مستقیمی وجود دارد. هنگامی که کانون گرم خانواده دچار بحران شود، تربیت دینی نیز ضربه جبران ناپذیری خواهد خورد.

مؤمنان مسیحی نیز بر این امر تأکید می کنند و اطاعت از خدا و خداترسی را یکی از تکالیف اخلاقی خانواده می دانند. پولس رسول در این باره توصیه می کند و می گوید: «همدیگر را در خداترسی اطاعت کنید. ای زنان، شوهران خود را اطاعت کنید; چنان که خداوند را. زیرا که شوهر سرِ زن است چنان که مسیح نیز سرِ کلیسا و او نجات دهنده بدن است... ای شوهران، زنان خود را محبت نمایید، چنان که مسیح هم کلیسا را محبت نمود.»49

شبیه سازی انسان

یکی از دستاوردهای علمی تازه بشر امکان به کارگرفتن تکنیک انتقال هسته سلول پیکری با علامت اختصاری (SCNT)50 یا شبیه سازی است. اگرچه بر این تازه ترین دستاورد علمی فوایدی بار می شود، اما کلیسای کاتولیک این تکنیک را ناقض کرامت و شأن انسان می داند و با موضوع شبیه سازی انسان51 سرسختانه مخالف است. امروزه مسیحیت این دستاورد را تهدیدی برای نهاد خانواده به حساب می آورد. در رابطه با این موضوع کلیسا با پرسش های مهمی روبروست:

1. آیا پدید آوردن انسان بدون استفاده از شیوه رایج تولید مثل مشروع است یا بر خلاف آموزه های دینی و اخلاقی است؟
2. آیا شبیه سازی انسان غصب جایگاه خداوند در عرصه خلقت انسان نیست؟
3. آیا شبیه سازی انسان کودک را از حقّ داشتن والدین محروم نمی کند؟
کلیسا این دستاورد بشر از مهندسی ژنتیک را با آموزه های کتاب مقدّس و اخلاق مسیحی مغایر می داند و با آن مخالف است. کلیسا برای تبیین مغایرت شبیه سازی با اخلاق مسیحی می گوید:

1. ازدواج و روابط زناشویی اتحاد ارزشمندی را در زندگی بین زن و شوهر ایجاد می کند. فرایند شبیه سازی انسان عشق خانوادگی و روابط زناشویی را به دلیل بی نیازی از آمیزش جنسی مختل می کند و این اتحاد را مورد تهدید قرار می دهد. نتیجه نهایی استفاده از این فرایند به خطر افتادن نهاد خانواده است.
2. شبیه سازی انسان سبب ابهام در روابط خویشاوندی خواهد شد و با انجام آن به تدریج مفهوم پدر و مادر و برادر و خواهر از بین خواهد رفت.
3. فرایند شبیه سازی در نهایت به نفع همجنس بازان تمام می شود; زیرا شبیه سازی انسان این فرصت را برای آنان فراهم می کند که بدون نیاز به جنس مخالف دارای فرزند شوند.

جواد باغبانی

--------------------------------------------------------------------------------

پى نوشت ها
1ـ هفت آیین مقدّس کاتولیک ها عبارت است از: تعمید، تأیید، عشاى ربانى، اعتراف، تدهین نهایى، ازدواج و دستگذارى. ارتدکس ها ابتدا آیین هاى تعمید، تأیید و عشاى ربانى را پذیرفتند، اما امروزه به هفت آیین پایبند هستند. پروتستان ها معمولا به دو آیین تعمید و عشاى ربانى معتقدند.

2ـ رساله به افسسیان، 5:32.

3ـ حضرت عیسى(علیه السلام) از میان شاگردان خود دوازده تن را برگزید و آنان را رسول نامید. قرآن مجید رسولان حضرت عیسى(علیه السلام) را حوارى مى نامد.

4ـ «لم تکن له زوجةٌ تَفْتِنُه و لا ولدٌ یَحزُنه و لا مال یَلفِتُه و لا طمعٌ یُذِلُّه; دابته رِجلاه و خادمه یداه.» (نهج البلاغه، خطبه 160).

5ـ مقامات عالى روحانى در مسیحیت عبارتند از: شماس، کشیش و اسقف. در مسیحیت کاتولیک و ارتدکس این سه مقام حق ازدواج ندارند.

6. Nicolaites.

7ـ اول قرنتیان، 7:32ـ33.

8ـ  Albigensesگروهى از مسیحیان که در جنوب فرانسه در قرن هاى دوازدهم و سیزدهم مى زیستند.

9. Circus.

10ـ متى 19:12.

11. Hadrian II.

12. Ratherius.

13ـ Verona شهرى در شمال شرقى ایتالیا.

14. Shakers.

15. Quakers.

16ـ اول قرنتیان 7:39ـ40.

17ـ ویلیام م. میلر، کلیساى خدا در جهان، ص 128.

18ـ اعمال رسولان 4:32.

19ـ رساله اول به قرنتیان 7:1ـ9.

20ـ پیدایش 2:18.

21ـ رساله به افسسیان 5:22ـ33.

22ـ رساله به افسسیان 6:1ـ4.

23. Ignatius of Antioch.

24ـ رساله به پولیکارپ 5:1.

25. Augustine.

26ـ آگوستین، پیرامون ازدواج و شهوت، ص 1،10،17.

27. Cousins.

28. Godfather.

29. Polygamy.

30ـ در نظام حقوقى اسلام چندهمسرى با شرایطى مجاز شمرده شده است. اسلام چندهمسرى را محدود کرده و آن را به صورت مشروط پذیرفته است. از نظر این آیین مقدّس در صورت ترس از بى عدالتى، گرفتن تنها یک زن مجاز است (نساء 3). گرچه امروزه چندهمسرى از عوامل مؤثر بر بى ثباتى خانواده به حساب مى آید، برخى بر این باورند اگر این پدیده با رعایت ضوابط اخلاقى صورت گیرد، تأثیر منفى قابل توجهى بر انسجام خانواده نخواهد داشت. بلکه در مواردى و با شرایطى مى تواند به عاملى سودمند جهت کاهش پاره اى ناهنجارى هاى اخلاقى و اجتماعى تبدیل گردد.

31. Basileus.

32ـ Iconium قونیه کنونى در ترکیه.

33ـ مجموعة الشرع الکنسى، حنانیا الیاس کسّاب، ص 898.

34ـ  Mormonsپیروان کلیساى مورمون که در ششم آوریل 1830م. در ایالات متحده آمریکا به دست جوزف اسمیت  Joseph Smithتأسیس شد. این کلیسا شاخه هاى کوچک و بزرگى دارد. این فرقه شهر سالت لیک سیتى  Salt Lake Cityرا در ایالت یوتاى  Utahآمریکا مرکز خود قرار داده است. آنان علاوه بر عهد عتیق و عهد جدید کتاب هاى مقدّس دیگرى نیز دارند که مهم ترین آنها کتاب مورمون است.

35. Brigham Young.

36ـ گرچه اسلام طلاق را مجاز شمرده است، اما فى نفسه آن را امرى ناپسند مى داند و تمام کوشش خود را در جهت پرهیز خانواده ها از انجام آن به کار مى گیرد. ممنوعیت این پدیده زمانى برداشته مى شود که مصالح مهم ترى موجود باشد.

37ـ از جمله این موارد مى توان به محکومیت قطعى یکى از زوجین، داشتن رابطه جنسى خارج از ازدواج و جدایى زوجین از یکدیگر به مدت پنج سال اشاره کرد.

38ـ تثنیه 24:1ـ4.

39ـ متى 5:31ـ32.

40. Jerome.

41ـ جروم، نامه 78.

42ـ متّى 19:3ـ9.

43ـ مجموعة الشرع الکنسى، حنانیا الیاس کسّاب، ص 105.

44. Wichita.

45 45. Kansas.

46ـ خروج 20:13.

47ـ برگرفته از ارمیا 1:5.

48ـ متى 7:1.

49ـ رساله به افسسیان 5: 21ـ25.

50. Somatic Cell Nuclear Transfer.

51. Human cloning.



+نوشته شده در چهارشنبه 89/9/24ساعت 12:59 صبح توسط فروزان
نظر
عکس از عیسی

                   



+نوشته شده در جمعه 89/9/19ساعت 2:25 صبح توسط فروزان
نظر
زن از دیدگاه غرب و اسلام

منبع: راسخون

پیشگفتار

جامعه ی گسترده ی زنان بیش از نیمی از جمعیت بشر را تشکیل می دهند و شناخت ویژگی های روانی، اخلاقی، نیازها، توانایی ها و ظرافت های دنیای شگفت انگیز بانوان و جایگاه فلسفه ی اجتماعی، طبیعی، اقتصادی و فرهنگی آنان شناخت نیمی از جامعه ی بشری است. بدون این آگاهی ها و آشنایی ها، استفاده از عواطف و ادراکات و توانمندی های جسمی و روحی زنان در جهت مثبت یا منفی مقدور نیست.
در مورد جایگاه زن از دیدگاههای گوناگون می توان به پژوهش و تحقیق پرداخت- جامعه شناسی، روانشناسی، علوم زیستی ، تاریخ، اخلاق، فلسفه و ...- که همه از ابعاد گوناگون به مسئله زن می پردازد و هریک گوشه ای از دنیای وی راروشن می سازد، اما فضا سازیهای دنیای مدرن و القائات مستمر غرب گرایان در موضوع زن و مسائل پیرامون آن، موجب فاصله گیری ناخودآگاه تدریجی و روز افزون ما از آموزه های قرآنی و روایی در این باره شده است، و در مواردی نیز دست به تفسیر و تأویل های نادرست آیات و روایات زده ایم تا بر مشکل انطباق دین با مقتضیات و مشتبهات زمان و پاسخ گویی به پرسش های روز فائق آییم و در زمره ی عقب ماندگان قرار نگیریم !
در این مقال بر آنیم تا با مراجعه به دو منبع اصیل معارف اسلامی –کتاب و سنت- دیدگاه اسلام را فارغ از مشهورات زمانه درباره ی دوموضوع شخصیت زن و تفاوت های زن و مرد همراه با بررسی مقایسه ای دیدگاه اسلام و غرب توضیح دهیم و در نتیجه فاصله ی انگارههای مسلط کنونی درباره ی مسائل زنان را- حتی در دایره متدینین- از آموزه های قرآنی و روایی نشان دهیم.

الف. مبانی فکری غرب :

1) اومانیسم

نخستین جوانه ی رنسانس، اندیشه ی انسانمحوری یا اومانیسم بود. اومانیسم در واقع یک جریان افراطی بود که در مقابل تفریط گرایی مسیحیت در قرون وسطی پدید آمد مسیحیت زمانی در غرب نفوذ و گسترش یافت که شکوهمندی امپراطوری روم و آرمانهای ان از رونق افتاده بود و فضای یأس و ناامیدی بر مردم سیطره داشت. آباء کلیسا با استفاده از این فرصت به تبلیغ عزلت جویی و تقوای منفی برخاستندو مسیحیت معتقد بود که انسان با هبوط عالم ذاتاً و فطرتاً به معصیت و انحطاط آلوده گشته و از جانب خویش راهی برای نجات و گریز از این مخمصه ندارد. از ایندیدگاه، طبیعت و دنیای مادی و حتی جسم انسانی سراسر موجوداتی شرور و شر آفرین اند و روح تنها با دوری از شرایط مادی و جسمانی است که می تواند به رستگاری نایل شود. دنیا گریزی و ماده ستیزی در فرهنگ مسیحی ، در طول هزار سال با پیرایه های بسیار از آداب و تشریفات وسلسله مراتب کلیساسس آذین بسته شد و از همه مهتر آنکه کلیسائیان با دعوت به زهد و رهبانیت عملاً خود دنیا طلبی و ثروت اندوزی را پیشه خویش ساختند.
رنسانس با ظهور سرمایه داری و بورژوازی درست همین نقطه ضعف فرهنگ مسیحی را نشانه گرفت وبا شعار بازگشت به طبیعت بشری و کامروایی دنیوی هرگونه اتکا به جهان دیگر و چشم داشت از عالم بال را مردود شمرد. اومانیسم در آغاز به بهره وری عادی و سالم از برکات زندگی در سایه یک تمدن پیشرفته با استفاده از قانون اعتدال چشم دوخته بود و شعار زیر را سرلوحه ی کار خویش قرارداد:«کامل باش و سالم باش و به تن و جان، توانا باش و فرصت را برای رشد و نمو در این جهان غنی از دست مده» اما حوادث نشان داد که اومانیست در عمل خواهان چیزی فراتر بودند. آنها علیه اخلاف مسیحی شوریده بودند تا بهره وری از انواع لذات و زیبایی های مادی را تجربه کنند ، آنها به کلی امید از آسمان گرفته بودند و آرزوی خویشرا در زمین و در غرایز حیوانی می جستند.
به این ترتیب لذات گرایی به عنوان بخش جدایی ناپذیر تفکر اومانیستی قرار گرفت، تفکر اومانیستی که نخست با ترویج عشق زمینی و فرهنگ برهنگی در نقاشی و مجسمه سازی ظهور کرد، به تدریج تمام شئون حیات علمی و عملی اروپای غربی را در برگرفت و به عنوان یکی از پایه های اساسی ادبیات و فرهنگ غرب جدید تثبیت و تحکیم گردید.
اومانیسم، در یک کلام، انسان- یعنی انسان مادی و زمینی- را تنها موضوع ارزشمن برای تلاش و تفکر می داند و چیزهای دیگر را تنها بر این پایه تحلیل و ارزیابی می کند.

2) سکولاریسم

یکی از پیامدهای قهری اومانیسم، گرایشبه پاکسازی جامعه و فضای زندگی از قیود و ارزشهای دینی است چنان که گفتیم، بدین با چهره ای که مسیحیت بر جای گذاشته بود، با حیات دنیوی و تلاش برای نیکبختی این جهانی همسویی و همساززی نداشت. از سوی دیگر، اومانیستها آرمانهاییرا می جستند که با آسمان و الوهیت هیچ ارتباطی نداشت به این ترتیب با تجربه ای که اروپاییان از جامعه مسیحی داشتند تنها دریچه ی گشوده بر امیال وآرزوهای خویش را جدا انگاری حوزه ی عمومی زندگی از حوزهی ارزشهای دینی و الهی می دیدند. همین جدا سازی دین از حوزه ی روابط جمعی و زیست اجتماعی را سکولاریسم می گویند.

3) نسبت گرایی

اومانیسمبه غرب آموخت که راه رهایی و کامیابی انسان خود(انسان است) پس بی اعتنا به هر عامل و باور بیرونی، باید از خود آغاز کرد و گره کار را در این جهان بی روح و بیگانه، با سرانگشت تدبیر خود گشود حال از کجا باید آغز کرد؟ از نظر متفکران غرب دو را بیشتر وجود ندارد:
1- راه عقل و اندیشه 2- راه آزمون و تجربه
به این ترتیب در دنیای غرب از قرن 17 میلادی دو مکتب مهم فلسفی پا گرفت جریان اول که عقل گراییبا راسیونالیسم نام داشت بر این عقیده بود که در عقل آدمی مایه های اولیه معرفت نهفته است و با کمک این مبادی می توان به شناخت حقیقت انسان و هستی دست پیدا کرد.
اما جریان دوم که تجربه گرایی یا آمپیریسم نام داست، اصرار می ورزید که عقل بدون یاری حواس هیچگونه شناختی ندارد و تنها راه معرفت، توسل به تجربه های حسی است.
البته عقل گرایی بیشاز یک قرن در غرب دوام نیاورد و چنانکه پیش بینی می شد کاروان تمدن غرب گام به گام به سوی حس گرایی و منطق آزمون پذیری نزدیکتر می شد و سرانجام تفکر اثبات گرایی (پوزیتویسم) به صورت پیدا و پنهان در تر و پود فرهنگ غرب تنیده شد. بنابرنظریه اثبات گرایی تنها عقاید و علومی را می توان پذیرفت که مستقیماً از واقعیت محسوس و مادی برآمده باشد و به وسیله ی روش های حسی و. تجربی قابل اثبات باشد، از این رو، هر آنچه در چارچوب معرفت حسی و دانش تجربی نگنجد، نه تنها قابل اعتنا نیست بلکه آن را باید از زمره ی موهومات و تخیلات بشری به شمار آورد.
اما حوزه ی تجربی چه امری را در بر می گیرد؟ بدیهی است که اصول و ارزشهای حقوقی و اخلاقی را با عینک تجربی نمی توان شناخت و مقولات فرا حسی به کلی در دام تجربه نمی افتد. اساساً در تفکر جدیدد، بر خلاف فلسفه ی ارسطویی یا مسیحی ارزشها در کالبد جهان تنیده نشده است تا بتوان با کاوش علمی آن دریافت.
به این ترتیب، اخلاق و الگوهای زندگی امور کاملاً نسبی و دلخواه است و گفتگوهای علمی در این امور به سرانجام نمی رسد هرکس می تواند به میل خود به سؤال (چگونه باید زندگی کنیم؟!) پاسخ گوید بی آنکه درباره ی ماهیت انسان و جهان اندیشیده باشد.
تأکید برنسبیت اخلاقی پیامدهای بس مهمی را در دارد اما مهمترین پیامد آن این بود که انسان از همه ی قیود اخلاقی و ارزشهای انسانی آزاد می کرد و سرکشی در مقابل فرمانهای اخلاقی و دینی را مجاز می شمرد.
همین نسبیت گرایی ارزشی بود که سرانجام غرب را در دوران معاصر نیهیلیسم و پوچ گرایی کشاند.

4) فرد گرایی

فردگرایی در مفهوم اصلی آن، یکی پیامدهای طبیعی اومانیسم و سکولاریسم بود . در واقع آنچه در غرب با این عنوان مطرح شد همان مفهوم فرد گرایانه بورژوازی از انسان بود.
اما درونیان فرد، خود از دو قسمت اساسیتکیل میشود: اول، نیروی تمنیات و امیال ذاتی که فعالانه از درون او می جوشد و دوم، قوه ی خرد آدمی که به منزله ابزاری است که در جهت تأمین امیال و اغراض انسان از این دیدگاه «میل انسانی» مهمترین جایگاه را دارد تمایلات اساسی بشر چنان قدرتی دارد که اخلاق و آرمانهای اجتماعی نیز با خود را با آن تطبیق کنند و اساساً سیاست واخلاق باید بر بنیاد چنین امیالی شکل می گیرد. پیشتر دیدیم که غرب جدید (عقل نظری) را به سود تجربه گرایی کنار گذاشت، در اینجا شاهدیم که(عقل عملی) نیزاز این اعتبار می افتد و واژه عقل و عقلانیت مفهوم تازه به خود می گیرد، عقل در مفهوم جدید آن تنها خادم و ابزار انسان در ارضاء امیال و آرزوهای خویش است. این معنا از عقل را (عقل ابزاری یا عقل معاش) در مقابل عقل نظری و عقل عملی می گویند.
بنابراین می توان نتیجه گرفت که فرد در مفهوم جدید از دو عنصر (میل شخصی) و (عقل ابزاری) تشکیل یافته است.

ب. مبانی فکری اسلامی در مقوله هایی چون :

1) انسان ، خلیفه خدا

گفتیم که فرهنگ نوین غرب با فلسفه اومانیسم آغاز شد و در تقابل با مسیحیت که انسان را پست و فرومایه می پنداشت امکانات انسانی را تنها نقطه مقابل اعتنا و اتکا می دانست. آیین اسلام با هیچیک از این دونگرش قرابت و آشتی ندارد، بلکه انسان و کل هستی را در یک نسبت هماهنگ و متناسب می نگرد و هیچ کدام را به سود دیگری کنار نمی گذارد. امتیاز انسان شناسی قرآن دقیقاً به همین نکته باز می گردد که از یک سو، انسان را در بهترین و والاترین جایگاه تصویر می کند و از آن سو، هویت انسان را تنها درارتباط با خالق جهان و کل نظام هستی دارای معنا و مفهوم می داند.
اساساً انسان موجودی دیگر غیر از سایر موجودات عالم است و حقیقتی دارد که حتی در سایر جانداران نیز یافت نمی شود، او خلقتی دارد که خداوند بر آن افتخار کرده و بدان سبب خود را «احسن الخالقین» خوانده است. این خلقت بی نظیر که از آن به (روح) تعبیر شده است چنان شرافتی دارد که خداوند متعال آن را به خود نسبت داده [=روحی] و سجده فرشتگان را بر آدم را لازم شمرده است.
انسان چنان شریف و والا مرتبه است که خداوند هر آنچه در آسمان و زمین است، از خورشید، ماه، دریا و روز و شب، همگیرا به تسخیر آن در آورده و نعمت های پنهان و آشکار خویش را بر او فرو فرستاده است. بدین سان عالم در تسخیر آدم قرار گرفته و آدمی را توان بخشیده است که از این همه در جهت اهداف خویش سود جوید. بنابراین آنجا که موجودات دیگر تنها در چارچوب قوانین جبری عمل می کنند انسان تنها موجودی است که می تواند با (آگاهی) از قوانین هستی و با (اراده) و اختیار، شرایط حاکم را در راستای اقراض خویش متحول سازد با این همه، انسان موجودی بریده از عالم هستی نیست او آفریده ی یک حقیقت متعالی است و با دیگر آفریدگان پیوندی نزدیک و استوار دارد.
اما انسان هستی نامحدودنیست و بر وجود و رفتارش قوانین و سنت هایی حاکم است و ازپذیرش قوانین حاکم گریزی ندارد هویت، حقیقی انسان بدون آن پیوندها و پیوستگی ها و بدون این قوانین و سنتها معناو مفهوم ندارد.
پس می توان چنین نتیجه گرفت:
1-جهان هستی در غرب چنان کوچک شده بود که به سختی می تواتنست پا را ازطبیعت مادی فراتر بگذاردو هرچه رنگ غیر مادی داشت با برچسب خیال و خرافه محکوم می شد.
اما در جهان بینی اسلامی، هستی چنان گسترده است که جهان طبیعت پایین ترین و پست ترین مرتبه آن به شمار می آید و در مقایسه با جهان ابدیت قطره ای و لحظه ای بیش نیست.
در چنین جهان پهناور و بی انتهایی است که اسلام بر شخصیت انسان به عنوان برترین و زیبا ترین مخلوق تأکید می ورزد، و جهان طبیعت و ماوراء طبیعت را مسخر او می شمرد. جالب آنکهخداوند متعال فرستادگان برگزیده خویش را از میان همین انسان ها برگزیده است.
2-انسان در تفکر غرب نه تنها با موجودات دیگربلکه با انسانهای دیگر نیز سخت بیگانه است در این دیدگاه، انسان اساساً منفعت خواه و لذت جوست و همه امور را تنها در محدوده ی منافع شخصی خود جستجو می کند.
او وظیفه ی خود را تسخیر طبیعت و استخدام انسانهای دیگر برای تأمین کامجویی های خویش می داند. از این روانسان همواره منافع خود را در تضاد با منافع سایر انسانها می بیند.
اما در تفکر اسلامی، همه موجودات منشأ واحدی دارندو از یک حقیقت بر آمده اند . از این رو نه تنها انسان ها با یکدیدگر پیوند پایدار و انس دیرین دارند، بلکه همه ی مظاهر هستی برای آدمی آوایی آشنا و معنایی دقیق و عمیق دارد.
در اسلام بهره گیری متقابل انسانها با یکدیگر تنها در قالب تعاون و همیاری برای تدمین نیازمندی ها و وصول به منزلت اصیل انسانی مجاز و مشروع شمرده شده است .جامعه مطلوب اسلامی محصول چنین هماهنگی و همیاری و در راستای تأمین عزت، امنیت و اقتدار برای آحاد اعضای آن است.
بنابراین در دیدگاه اسلامی، انسان به همه ی غزمتش در جهان هستی جایگاه ویژه دارد انسان خود ساخته و خود مدار نیست و آفرینش برگرد اراده او نمی گردد. او عضوی برجسته از منظومه هستی است که پایداری و پویاییش در گرو رعایت نظم و تناسب موجود در کل جهان است.
3-در اسلام برخلاف اومانیسم، از دریچه تنگ چشم آدمی به جهان نگریسته نمیشود و از روزنه امیال پست مادی برای عالم و آدمی برنامه ریزی نمی شود، بلکه انسان را در پهنه گسترده ی هستی می نگرد و هویت او را در مجموعه ی روابط عالم مورد مطالعه و ارزیابی قرار می دهد.
اساساً رسالت انبیاء الهی درهمین نکته خلاصه می شود که انسان را از محدوده تنگ طبیعت رهایی بخشند و با تفسیر درست از حقیقت، ذهن و روح او را به اهداف و غایبات متعالی و متعالی تر بکشانند.

2) هستی هدفمند

در واقع تمایز اصلی فرهنگ غرب با ادیان الهی در ایننکته است که غرب جهان هستی را بی مبدأ و منتها می بیند. جهان از نگاه تفکر مادی دفتری است که آغاز و انجام ندارد و داستان آفرینش را فرجام روشنی در پیش نیست.
به این ترتیب، ماجرای هستی غالباً بی معنا و مفهوم می ماند و انسان جر فهم نکته هایی اندک از این جهان، راه روشنی در پیش ندارد. نه تنها موجودات عالم غایتی ندارند بلکه برای انسان نیز مقصد و مقصوذدی در این دنیای تاریک قابل تصویر نیست در این صحنه، تنها نقطه روشنیکه وجود دارد غرایز و خواسته های انسانی است که با تلاش و تدبیر بشری باید پاسخ گفته شود.
اما در اندیشه اسلامی نظام افرینش و خلقت انسان و جهان بر یک طرح قبلی و برنامه هدق دار استوار گشته است. جهان از مبدأیی خردمند آفریده شده و به سویغایتی حکیمانه در حرکت است، هیچ موجودی گزاف و بی حساب خلق نده و سستی و کژی در سراسر گیتی راه ندارد.
با پذیرش غایتمندی در خلقت، باید قبول کرد که منزلت و ارزشمندی افراد نیز تابع همان غایت و اهداف حقیقی است در جهان بینی اسلامی ، آدمی موجودی بسیار شریف و بلندمرتبه است که برای غایتی والا- یعنی عبودیت- قرب به حق تعلی آفریده شده است.
اما جهان بینی مادی چنین شأنی برای انسان قائل نیست و آدمی را بردیده از خالق خویش و تنها در محدوده ی این جهان تفسیر می کند و به امور حقیقی و ایعاد پایدار انسانی بی توجه است و در تحلیل ها و برنامه ریزی ها شخصیت انسان را در چارچوب آمال فردی و زندگی دنیایی تحلیل می کند.

3) تناسب میان تکوین و تشریع

جهان آفرینش بر اساس یک نقشه حکیمانه و دور اندیشانه به وجود آمده است، پس همگونی یا ناهمگونی موجودات و همچنین اختلاف در ظرفیت ها و امکانات همگی در آن نقشه ی کلی جایگاه ویژه خود را دارد، از همین جاست که نقش و جایگاه تشریع و قانون گذاری الهی معلوم می شود.
البته قوانین الهی در مفهوم عام آن بر دو دسته است: دسته اول، قوانین حاکم بر پدیده های هستی است که نظم و هماهنگی را در منظومه هستی برقرار می سازد و موجودات را از نظر تکوینی به سمت غایت مطلوب می کشاند.
اما دسته دیگر قوانینی است که به رفتار آگاهانه و اراده انسان مربوط است و برنامه ی حرکت انسان را به سوی مقصود نشان می دهد قوانین اخیر که اصطلاحاً (تشریع) یا (شریعت) نامیده می شود در واقع برنامه عملی برای تحول انسان از ظرفیتهای موجد به سمت الگوی مطلوب است. این قوانین که برخواسته از آگاهی مطلق خداوند نسبت به واقعیت انسانو سعادت او در دنیا و آخرت است، به ما می آموزد که چگونه باید از ظرفیتهای کنونی بهره برداری کرده و راه رشد و پیشرفت را گام به گام تا پله های عالی کمال پیمود.

4) نقش دین در قانون گذاری

قرآن کریم به ما می آموزد که خالق هستی خودمتصدی هدایت بشر است. و این هدایت محدوده ی قانون گذاریرا نیز در بر می گیرد. خداوند به طور قاطع ساحت وحی را از یافته ها و دانسته های بشری به دور می داند. و هشدار می دهد که حتی اگر رسول خدا (ص) اندکی از گفته های خود را با وحی در آمیخته بود، او را به سختی مجازات می کرد. نکته مهم اینجاست که دامنه قانون گذاری به امور فردی و عبادی محدود نمی شود بلکه به همان سان در امور اجتماعی نیز جریان دارد بنابراین، برخلاف سکولاریسم، امور اجتماعی و دنیوی نیز در محدوده ی دخالت دین قرار می گیرد.

5) معیار ارزشمندی و ارزشگذاری

در فرهنگ اسلامی بارها بر این نکته تأکید شده است که هدف از آفرینش انسان عبودیت و بندگی خالصانه است همچنین ملاک قرب و بعد و نشانه ی هدایت یافتگی بشر عبارت از ایمان ، تقوی وعمل صالح است به این ترتیب شئون اجتماعی و خانوادگی مسئولیت ها و حقوق متقابل و بالخره میزان توانمندیها و داشته های تکوینی از آنجا که به خودی خود نمایانگر هدایت یافتگی انسان نیست نمی تواند نشانگر ارزش واقعی اشخاص باشد.
این در حالی است که در مکاتب مادی غرب چون انشان در پینود با اصل خویش و در نسبت باهدف غایی خلقت تحلیل نمی شود و نظام جامع حیات مد نظر قرار نمیگیرد تنها انسان در ارتباط با حقوق مادی و منزلت اجتماعی ارزش گذاری می شود. در این دیدگاه ، تفاوت نقش ها، مسئولیتها و امتیازات حقوقی، دقیقاً به معنای اختلاف شخصیت واقعی و تفوات در ارزشگذاری به حساب آید.
شاید از همین روست که گروهی گمان برده اند چون در فقه اسلامی دیه زن یا ارث او نصف مرد می باشد، پس اسلام زن را (نیمه انسان) به حساب آورده است حال آنکه این گونه احکام در اسلام هیچ ارتباطی با شخصیت زن و مرد ندارد بلکه ناظر به کارکردها و مسئولیتهای اجتماعی دارد.

6) جایگاه فرد و جامعه در شریعت اسلامی

محومر اساسی فرهنگ جدید غرب اومانیسم و فرد گرایی است. معمولاً این پرسش در وهله ی نخست به ذهن می رسد که مگر اسلام با انسان گرایی و توجه به منافع فردی مخالف است؟ اگر دین برای هدایت و سعادت بشر آمده است پساز چه روی می تواند فرهنگ اسلامی با فرهنگ غرب در تقابل وتضاد قرار دهد؟
تردیدی نیست که اسلام و سایر ادیان الهی همگی برای هدایت آحاد بشر فرو فرستاده شده و جز مصلحت و سعادت افراد هیچ هدف و مقصودی در نظر نبوده است ، اما نکته اصلی در اینجاست که فرد گرایی در مفهوم اسلامی از دو جهت با فرد گرایی غرب تفاوت بلکه تضاد دارد، یکی از جهت تعریف فرد و دیگر از جهت تفسیر سعادت او، توضیح اینکه:
1-غرب از انسان (فرد انسانی) تعریفی ارائه می دهد که با تعریف انسان از دیدگاه اسلام تفاوت آشکار دارد در این نگاه انسان تنها دارای دو ویژگی است یکی آرزو ها و خواسته های شخصی و دیگری عقل ابزاری یا عقل معاش است بنابراین نه تنها ابعاد معنوی و فرامادی انسان نادیده گرفته می شود بلکه حتی ابعاد پیچیده ی حیات زمینی و نیازمندیهای گوناگون او تنها جنبه های پست حیوانی توجه می شود.
در معارف اسلامی هویت اصیل و فردانیت انسان به نفس و روح ملکوتی اوست و جسم مادی ابزاری برای تکامل و تأمیننیازهای واقعی انسان است بنابراین اسلام ضمن تأکید بر بعد جاودان و پایدار حیات انسانی، از توجه همه جانبه به لایه های گوناگون حیات فرد غافل نمی ماند.
2-آنجا که فرهنگ غرب تنها بر نیازهای فردی و مادی انگشت می گذارد و از نیازهای متعالی و اجتماعی غفلت می کند، اسلام فرد انسانی را با کلیه نیازمندیهای مادی و معنوی می نگرد و به تأثیر مناسبات اجتماعی و خانوادگی در رشد و کمال فرد توجه فراوان دارد از این رو شریعت اسلامی هرچند در نهایت به مصالح فرد و نیازمندیهای او توجه دارد اما به دلیل ارتباط چند سویه میان فرد، جامعه و خانواده، همواره مصالح اجتماعی نیز در راستای سعادت افراد در نظر گرفته می شود

بررسی روان شناسی زن در اسلام

تفاوت های زن و مرد

1/ هویت مشترک و جنسیت متفاوت:

بنابر نقل مفسران زن و مرد ازیک گوهر و ذات خلق شده اند و مبدأ قابل آفرینش همه ی افراد یک چیز است و گوهر زن و مرد یکی است نه اینکه زن فرع بر مرد و زائد وئ طفیلی وی باشد بلکه خداوند اولین زن رااز همان ذات اصلی آفریده است که همه ی مردها و زن ها را از همان اصل خلقکرد.
قرآن کرین با عبارت «خَلَقَکُمْ مِنْ نَفْسٍ واحِدَةٍ وَ خَلَقَ مِنْها زَوْجَها» و نیز با جمله « وَ اللَّهُ جَعَلَ لَکُمْ مِنْ أَنْفُسِکُمْ أَزْواجا....» تصریح به یکسانی هویت زن و مرد کرده است.
برخی روانشناسان نفس را به معنای روح، جان و روان دانسته و بر این باورند که روح و روان زن و مرد یکسان است از طرفی پاره ای از روانشاسان غربی مانند: موریس، دبسو اریک فروم و روانشناسان معروف فرانسوی می گویند: (روح جنسیت ندارد و کتب زیادی روابطزن و مرد را مورد تحقیق قرار داده و نتیجه گیری همه ی آنها یکسان است
مفسر معاسر آیت الله جوادی آملی با اشاره به ایه اول سوره نساء می گوید : (منظور از نفس در این کریمه همانا گوهر و ذات و اصل واقعیت عینى شى ء است . و مراد از آن ، روح ، جان ، روان و مانند آن نیست پس روا نیست که مباحث علم النفس کهن یا تازه را به آیه ربط داد و یا تحقیق درباره آیه محل بحث را با آیات ناظر با پیدایش نفس و نفح آن در انسان و رجوع آن به سوى پروردگار و دیگر مباحث قرآنى مرتبط به احکام روح انسانى وابسته دانست)
همانگونه که گفته شد از نظر هویت انسانی و گوهر و اصل و ذات یکسان بوده و هیچ تفاوتی در ماده اولیه خلقت آنها نیست، اما از نظر روانی نه تنها زن و مرد با هم متفاوت هستند بلکه مردان با یکدیگر و زنان با همجنس های خود تفاوتهایی دارند که این تفاوتها در پیشبرد آنها بسوی کمال بسیار مؤثر است و پایداشت این اختلاف های فردی و گروهی برای بهسازی جامعه ضروری است.
در مجموع می توان گفت اگر با نگاهی کلان و از منظر بالایی به ماهیت و هویت انسانی بگریم می بینیم که النسان اعم از مرد و زن دارای دو عنصر یا دو بُعد اساسی است که کلیه رفتارها و عرایز و خواسته های وی به نوعی در این دو بعد مطرح می شود:
الف) جنبه ی مادی که محسوس و ملموس تر است با تمام مشتقات و جلوه هایش
ب) جنبه ی معنوی با تمام مشتقات و جلوه ها و خواص آن
مرحوم علامه جعفری بر این باور است که علوم روانی و مشاهدات تاریخی به خوبی اثبات می کنند که بدون هماهنگ کردن این دو بعد و تنظیم آنها در مجرای زندگی نه تنها رشد ، کمال را برای فرد و اجتماع نمی توان انتظار داشت بلکه نا هماهنگی مزبور به اختلالات همه شئون انسانی منجر خواهد شد. در واقع عنصر معنوی برای تعدیل و صیقلی کرئدن عوامل و پدیده های مادی است که پیرامون آدمی را فرا گرفته است و زن و مرد از نظر موجودیت این دو عنصر در وجودشان مشترک هستند.
بنابراین زنان و مردان دارای هویت مشترک بوده و از این جهت هیچ گونه تفاوتی با یکدیگر ندارند. هر انسانی دارای (من) ، (خود، شخصیت) است و نوعی خود آگاهی سبت به (من) خود دارد. و هر انسانی چه زن و چه مرد دارای منش (کاراکتر) است که نمایانگر شخصیت اوست و تمامی استعدادها و تواناییهای خود را صرفبه تکامل رساندن این (من) خود می کند. به عبارت دیگر او برای رسیدن به (من) عالی که به زبان دین مرحله ی انسان کامل است و ایده آل و آرمان هر انسان آرمانگرا است تلاش و کوشش می کند. وجدان و اندیشه در فلسفه و هدف هستی و هیجانات و عواطف درونی در وجود همه انسانها هست و آنها به تناسب وظیفه ای که بنا است در عالم هستی داشته باشند تفاوتهایی در میزان و کیفیت این مواد دارند ولی از نظر ماهیت و چیستی دارای تعریف یکسانی می باشند.

2/ ریشه تفاوت ها:

1) نگره روانشناختی غرب:

1- نگره ی فروید (وراثت و تفواتهای جنسیتی):
تفاوتها برخاسته ازذات خلقت است و فرهنگ و جامعه هیچگونه تأثیری در این تفاوتها ندارند. از جمله روانشناسانی که با این تفکر به ارائه نظریه های خویش پرداخته اند زیگموند فروید، روانکاو اتریشی است . بنابراین نگره ی روانکاوی جنسیت در بیان رفتار انسان نقش بسیار مهمی را ایفا می کند. دختر و پسر در طول دو سال نخست زندگی مشابه یکدیگر بوده ولی در مراحل رشد روانی جنسی به گونه ای متفاوت رشد خواهند کرد.
فروید به تأثیر عوامل (برون زیستی) مثل خانواده، مدرسه، جامعه هیچ اعتقادی نداشته و در تفاوتهای جنسیتی زن و مرد وضعیت زیستی را تعیین کننده می داند.
2- نگره کارل گلیکان (محیط و تفاوتهای جنسیتی):
تفاوتهای جنسیتی دختر و پسر حاصل یادگیری اجتماعی است. این گروه از روانشناسان که امروزه طرفداران بسیاری پیدا کرده اند بر این باور هستند که دختران به خاطر رفتارهای زنانه و پسران به خاطر رفتارهای مردانه مورد تشویق قرار می گیرند و این تشویقیا تنبیه در صورت انجام کار غیر جنسیتی باعث تقویت رفتارهای جنسیتی در دختران و پسران می شود. از طرفی لگوگیری در رفتار دیگران و در واقع برداشت عملی از آنها موجب انجامکارهای خاص جنسیتی می شود . اینکه دختریدر برابر انجام رفتارهای ویژه زنانه پاداش دریافت کرده ومورد توجه قرار می گیرند او را به انجام کارهای زنانه می کشاند، از سویی دختر بچه ها از مادر الگوگیری می کنند و همانند سازی آنها ازمادر باعث رفتارهای جنسیتی آنها میشود.
کارل گلیکان وهمکارانش، اتفاق نظر دارند که تفاوتهای جنسیتی، ظرفیتهای فردی، آسیبپذیری ها و توانمندیها، ناشی از محیط اجتماعی و هنجارهای فرهنگی جامعه است و چنین عواملی موجب شکل گیری ویژگی های متفاوتی در دوجنسیت زن و مرد می گردد . بنابر نظر فوق کهمبتنی بر بنیادهای فمنیستی است محیط اجتماعی و هنجارهای فرهنگی باعث بروز رفتارهای زنانه در زنان و مردانه در مردن می شود. نکته مهم و قابل توجه که در نگره ی یادگیری اجتماعی مطرح شده است الگو برداری از رفتار دیگران است و بنابراین نظریه، دختران و پسران تیپ شناسی جنسی را همانند دیگررفتارها یاد می گیرند و از خود رفتار زنانه یا مردانه نشان می دهند . آنها با مشاهده رفتارها و تقلید از دیگران می توانند رفتارهایی را بیاموزند و شبیه همان رفتاررا از خود نشان دهند.
3- نگره ی ژان پیاژه (خود آگاهی و تفاوتهای جنسیتی)
تفاوتها برخاسته از تفکر و اندیشه فرزندان است. بنابراین عقیده ژان پیاژه، روانشناس سوئیسی طراح آن است کودکان رفتارها و مفاهیم نقشهای جنسیتی را همانگونه می اموزند که دیگر مفاهیم اخلاقی را فرا می گیرند. لورنس کهلبرگ بر اساس نگره ی (رشدی-شناختی) یادگیری های جنسیتی و تفاوتها در رفتار دختران و پسران را اینگونه بیان می کند:
بیشتر کودکان تا سه سالگی در نامگذاری جنسی خود کاملاًدقیق هستند، در چهارسالگی کودکانمی توانند به طور افراد را به عنوان مذکر و مؤنث دسته بندی کنند. پساز ان کودکان، خود را از لحاظ جنسیتی دسته بندی کرده به تدریج برتری های سیستماتیک جنسیتی خود را ابراز می کنند. کودکی که خود را دختر بچه می داند به اشیاء و فعالیتهای زنانه گرایش پیدا می کند زیرا این اشیاء و فعالیتها با هویت جنسی کودک هماهنگی و همخوانی دارد.

2) نگره روانشناختی دینی

1- نقد نگره های غرب:

1-به نظر می رسد در «نگره ی روانکاوی و عامل وراثت» مانند دیگر نظریات فروید که برای وراثت و غریزه و به ویژه غریزه ی جنسی بیش از اهمیت قائل است و نقش محیط فرهنگی و جامعه نادیده گرفته می شود به نقش مهم و حیاتی محیط و فرهنگبی مهری شده است و این نظریه به صورت افراطی به نقش وراثت در تفواتهای بین زن و مرد پرداخته است.
2-از سوی در نگره ی «یادگیری اجتماعی» بیش از حد معمول و نمطقی به نقش اجتماعی و فرهنگی در ایجاد تفاوتها پرداخته شده است و حتی بدیهی ترین مبانی فیزیولوژیستی و تفاوتهای زیستی دختر و پسر نادیده گرفته شده است.
3-در نظریه سوم «رشدی-شناختی» میبینیم که به یک نیروی ویژه ی عقلانی در وجود کودکان اشاره می شود که باعث هویت شناسی و تشخیص جنسیت و در نتیجه رفتار جنسیتی می شود. ایننظریه نیز مشکلاتی دارد از جمله اینکه تفاوتهای رفتاری جنسیتی بیشاز فرا رسیدن زمان تعقل و تفکر در کودکان نادیده گرفته شده است و ما شاهد این تفاوتهای رفتاری در دوران نوزادی و کودکی هستیم، که یا باید این دوره را از زندگی افراد محسوب نکنیم در حالی که این محال است و یا به عنوان دوره ای استثنائی که تفاوتهای رفتاری بدون درک و شناخت فرد صورت می گیرد معرفی کنیمو این مطلب در نگره ی رشدی-شناختی بیان نشده است.

2- بیان نگره ی دینی:

اکنون که افراط و تفریط در نظریات سه گانه مشاهده شد، با توجه به نگره های روانشناختی در دین مبین اسلام و اینکه نظریه های دینی مبتنی بر طبیعت و فطرت بشری است و نظریات پیشوایان دینی آویزه ای از آموزه ای وحیانی و عقل بشری است به بررسی خاستگاه تفاوتهای رفتاری و جنسیتی می پردازیم.
نظریه های اسلام که برخاسته از کتاب و سنت است پاره ای از تفاوتهای جنسیتی را ناشی از غریزه و وراثت دانسته و با تعبیر «اِنَّ العِررقَ دَساس.....» حساسیت مسئله ژنیتیکی را بیان می فرماید، از سوی دیگر با روایت :« کُلُّ مَوْلُودٍ یُولَدُ عَلَى الْفِطْرَةِ حَتَّى یَکُونَ أَبَوَاهُ یُهَوِّدَانِهِ وَ یُنَصِّرَانِهِ...»
نقش سازنده محیط و به ویژه والدین در فرایندهای رفتاری فرد را مشخص کرده و از سوی دیگر نقش جامعه و نیز حکومت بر تربیت و الگودهی رفتاری را نیز بیان می کند.
روایت فوق همبر تأثیر وراثت در جنسیت اشاره کرده و هم جایی برای نقش آفرینی محیط باقی می گذارد.
اسلام بر هر سه نظریه روان کاوی، یادگیری اجتماعی و نگره ی رشدی – شناختی توجه داشته و برای هریک از (وراثت)، ( محیط و فرهنگ اجتماعی) و (خود آگاهی) جایگاه ویژه ای قائل است.
به هر حال اسلام با نگاهی جامع نگرانه به تمامی ابعاد زندگی بشر نگریسته و نقش سازنده هریک را تبیین می کند و هرگز برای اثبات یک قضیه از نفی قضایای دیگرسودنمی جوید حضرت علی(ع) با توجه به نقش وراثت و محیط در تربیت اخلاقی و روانی انسانها می فرماید:« حسن الأخلاق برهان کرم الأعراق» یعنی(سجایای اخلاقی دلیل بر وراثت های پسندیده است.) و نیز با تأکید بر نقش خانواده و در واقع برون دادهای روانی بر کودکان می فرماید:«کسی که ریشه خانوادگی اش شریف است در حضور و غیاب و در هر حال دارای فضیلت و صفات پسندیده است. » بنابراین تفاوتهای جنسیتی هم به وراثت بر می گردد و هم با تأثیر پذیری از محیط شکل میگیرد.
اسلام نسبنت به کلیه امور نگاهی اعتدال آمیز داشته و از دیدگاه روانشناسی هیچ یک از امور به طور مطلق وقطعی تأثیر گذار در رفتار افراد نمی باشد و از این رو نقش وراثت وامور زیستی در جای خود قابل بررسی بوده همانگونه کهنقش محیط خانواده و گروه همسالان و نیز خود آگاهی های افراد در بنای شخصیتی آنهانادیده گرفته نمی شود.
حضرت علی(ع) با اشاره به این رویه اعتدال در تعالیم و دستورهای دینی می فرماید:« أَلَا وَ إِنَّ شَرَائِعَ الدِّینِ وَاحِدَةٌ وَ سُبُلَهُ قَاصِدَة » یعنی ( آگاه باشید که آبشخورهای دین یکی است و راههای آن همه معتدل و مستقیم و نزدیک است. )
فهرست منابع
1. قرآن کریم
2. نهج البلاغه، محمد دشتی، انتشارات قدس، چاپ دوم، 1383ش.
3. الگوی جامع شخصیت زن مسلمان، ج اول، محمد تقی سبحانی، مرکز مدیریت حوزه های علمیه خواهران، دفتر مطالعات و تحقیقات زنان، چاپ اول، 1382ش.
4. جایگاه اجتماعی زن از منظر اسلام، مهدی نصیری، انتشارات کتاب صبح، چاپ اول، 1381ش.
5. جایگاه اخص وممتاز زن، محمدرضا امین زاده، شرکت چاپ و نشر بین الملل سازمان تبلیغات اسلامی ف چاپ اول ، 1380ش.
6. حجاب از دیدگاه قرآن و سنت، فتحیه فتاحی زاده، مرکر انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم، چاپ سوم، 1379ش.
7. دختران آرزوها و حسرتها، حکیمه قاسمی، انتشارات کتاب سعدی، چاپ اول ، 1382.
8. در آمدی بر نظام شخصیت زن در اسلام، محمدرضا زیبایی نژاد-محمدتقی سبحانی، مرکز مدیریت حوزه های علمیه خواهران، دفتر مطالعات و تحقیقات زنانف چاپ دوم، 1381ش.
9. روان شناسی زن در نهج البلاغه، مریم معین الاسلام- ناهید طیبی، انتشارات عطر سعادت، چاپ اول، 1380.
10. زن برترین پدیده در عرفان، علی نریمانی، انتشارات میثم تمار، چاپ اول، 1381ش.
11. زن در آیینه جلال و جمال، حضرت آیت الله جوادی املی، مرکز نشر اسراء، چاپ هشتم، 1382ش.
12. سیمای زن در آیینه فقه شیعه، زهراگواهی ، مرکز چاپ و نشر سازمان تبلیغات اسلامی، چاپ دوم، 1372ش. /ن



+نوشته شده در جمعه 89/9/19ساعت 1:56 صبح توسط فروزان
نظر
فلسفه ی ازدواج در اسلام و مسیحیت2

ب- اهمیت و جایگاه ازدواج در اسلام

1- محبوبیت ازدواج نزد خداوند
ازدواج از منظر اسلام بسیار پسندیده و مطلوب است و از منظر فقه اسلامی، عملی مستحب و چه بسا مستحب موکد و در برخی موارد واجب شمرده می‌شود (مشکینی، 1366: ص10) و مانند هر عمل مستحب بر انجام آن ثواب و پاداش دنیوی و اخروی مترتب می‌شود؛ چرا که مورد طلب و درخواست الهی واقع شده است: «وانکحوا الایامی منکم و الصالحین من عبادکم و امائکم ان یکونوا فقراء یغنهم الله من فضله و الله واسع علیم» (نور، 32) هر عملی که مورد درخواست اولیای دین واقع شود، نشان از فضیلت و رجحان آن عمل در دیدگاه اولیای دین دارد و از مطلوبیت ذاتی آن عمل حکایت می‌کنـد. لذا در منظر اسلام، ازدواج عملی مطلوب درگاه الهی و مستحب موکد شمرده می‌شود و انجام دهنده‌ی آن مستحق ثواب و پاداش الهی است.

2- ازدواج، پیمانی مقدس

در حالی‌که برای بیان اهمیت ازدواج، مطلوبیت ذاتی و الزام استحبابی آن در اسلام کفایت می‌نماید، اما قداست ویژه آن در بارگاه الهی خود شاهد دیگری بر این اهمیت و جایگاه خاص است. به بیانی دیگر، افزون بر الزام الهی در ازدواج که خود به صورت غیر مستقیم از اهمیت ازدواج حکایت می‌کند، در برابر برخی مکاتب و مذاهب که با نگاهی حیوانی، دنیوی و فرو افتاده به ازدواج می‌نگرند و فضیلت انسانی را در ترک ازدواج می‌جویند، اسلام برای ازدواج جایگاهی قدسی قائل است. اسلام ازدواج را از مجموعه‌ی رفتارهای برخاسته از شهوت و تمایلات حیوانی خارج نموده و در پایگاه قدسی خاص، آن را معرکه‌ی فضیلت‌جویی معرفی می‌نماید و به انسان‌ها توصیه می‌کند که فضائل را در این وادی جستجو کنند. لذا ازدواج را موجب آبادانی خانه‌ها می‌داند و می‌فرماید: هیچ چیزی نزد خدا محبوب‌تر از خانه‌ای که با ازدواج آباد می‌شود، نیست: «ما من شیء احب الی الله من بیت یعمر بالنکاح» (الحرالعاملی، 1403ق: ج14، ص8)

افزون بر روش‌های فوق، اسلام در مقام بیان اهمیت ازدواج، از دریچه‌های مختلف به آن نگاه می‌کند و بر اساس نقشی که برای ازدواج قائل است، اهمیت و جایگاه آن را گوشزد می‌نماید. بنابراین، بر پایه نقش‌هایی که اسلام برای ازدواج در نظر گرفته است، اهمیت ازدواج مشخص می‌شود.

3- ازدواج، فضیلت بخش عبادت‌ها و اعمال

در اسلام، افزون بر این‌که ازدواج خود عملی ارزشمند و مورد پسند خداوند تلقی می‌شود، بلکه موجب ارزشمند‌ی دیگر اعمال و به خصوص عبادات افراد نیز خواهد بود؛ یعنی ازدواج سبب می‌شود عبادت فرد متأهل از فضیلت برتری نسبت به فرد مجرد برخوردار باشد. این برتری گاه بدان مرتبه می‌رسد که هفتاد رکعت نماز انسان مجرد نمی‌تواند با دو رکعت نماز انسان متأهل برابری کند: «رکعتان یصلیهما المتزوج افضل من سبعین رکعة یصلیها اعزب» (همان: ج14، ص6، ح1) و حتی اگر فرد مجرد تمام شب‌ها به نماز و روزها را به روزه مشغول باشد، باز هم نمی‌تواند در فضیلت با دو رکعت نماز شخص متأهل هم‌ترازی کند: «الرکعتان یصلیهما رجل متزوج افضل من رجل اعزب یقوم لیله، و یصوم نهاره...» (همان: ص7، ح4) در برخی تعابیر شخص متأهلی که خوابیده است، فقط به عنوان این‌که متأهل است بر انسان مجردی که روزه‌دار و نمازگزار است، برتری دارد، «المتزوج النائم افضل من الصائم القائم العزب.» (قمی، 1403ق: ج1، ص561)

4- ازدواج، مایه برکت و موجب خیر

از جمله تعابیر رسا و نغز اسلام در بیان اهمیت ازدواج، همانا بیان ثمرات و فواید مادی و معنوی مترتب بر آن است. با این روش، هم جایگاه ازدواج را نزد خداوند بیان می‌کند و هم انسان‌ها را به انجام آن ترغیب می‌نماید. بر همین اساس، در مکتب اسلام، ازدواج مایه‌ی فزونی رزق و روزی و سبب زیادی ثروت معرفی شده (همان: صص25-24، ح3؛ عندلیب، 1422ق: ص190) و موجب به تاخیر افتادن مرگ و بلندی عمر، دانسته شده است. (مجلسی، 1403ق: ج5، ص311) به هنگام ازدواج ابواب آسمان گشوده و رحمت الهی به زمین فرو می‌ریزد.

5- ازدواج، سیره‌ی عملی انبیا و اولیای دین

همان‌گونه که در بین انسان‌ها مرسوم است، از جمله راه‌های نشان دادن اهمیت یک عمل و ترغیب مردم به انجام آن به عنوان یک الگوی اجتماعی، انجام آن عمل توسط انسان‌های برجسته و شاخص آن جامعه همانند معلمان، مربیان، متولیان و حاکمان است. در این‌جا هم اسلام برای بیان جایگاه ازدواج و ترغیب مردم به آن، اعلام می‌کند که ازدواج سیره و روش اولیا و انبیا است. اگر شما می‌خواهید در زمره‌ی ائمه هدی و حضرات معصومین(ع) باشید، پس همانند آن‌ها عمل کنید و به آن‌ها تأسی نمایید. از این رو، در دین اسلام، پیامبر این آیین حنیف، به مسلمانان گوشزد می‌نماید که اگر دوست دارید، پیرو سنت و مرام من باشید، ازدواج کنید و توجه داشته باشید که اگر از ازدواج روی گردانید، نمی‌توانید از پیروان آیین من باشید: «فان التزویج سنة رسول الله (ص) فانه کان یقول من کان یحب ان‌یتبع سنتی فان من سنتی التزویج» (الحر العاملی، 1403ق: ج14، ص3، ح6) و در کلامی دیگر با صراحت بیشتر ازدواج را سنت خویش قرار داده و ترک آن را خروج از دایره‌ی سنت نبوی بیان فرموده‌اند: «النکاح سنتی فمن رغب عن سنتی فلیس منی» (مجلسی، 1403ق: ج103، ص220) در برخی تعابیر این اهتمام آن‌قدر شدت پیدا می‌کند که پیامبر خدا می‌فرماید: «هر که می‌خواهد بر فطرت من (دین فطری) باشد، باید طبق سنت من رفتار کند، یکی از سنت‌های من ازدواج است.» (مشکینی، 1366: ص21) گویا ازدواج نکردن برابر با خروج از فطرت و دین رسول خاتم(ص) است.

ج- اهداف ازدواج از دیدگاه اسلام

اسلام در پرتو تشریع ازدواج، اهداف و انتظاراتی را تعقیب می‌نماید و از مزدوجین نیز توقع و انتظار دارد تا این اهداف را فراهم آورند. به بیانی دیگر، در اسلام افزون بر این‌که ازدواج به خودی خود می‌تواند هدف قرار بگیرد‌‍‍ و به تعبیری مطلوبیت ذاتی دارد، از مطلوبیت غیری نیز برخوردار است و برای رسیدن به اهدافی خاص مورد ترغیب و تشویق قرارگرفته است. از مردان و زنانی که با هم پیمان همسری می‌بندند، می‌خواهد در مسیر این پیمان الهی و آسمانی، به این مقاصد و اهداف لباس تحقق بپوشانند. از دیدگاه اسلام با فراهم آمدن این اهداف، هم زمینه‌ی شکوفایی توان نهفته و استعداد بالقوه در نهاد انسان مهیا می‌شود و هم ذخیره‌ای گران و سرمایه‌ای بی‌پایان و جاودان‌‍ (مانند تربیت نسل پاک و فرزند صالح) به بشریت ارزانی می‌شود. لذا اگر ازدواجی به اهداف بیان شده نرسد یا مسلمانان مزدوج، این اهداف را فراهم نیاورند، نه تنها زمینه‌ی شکوفایی استعداد به ودیعه نهاده را تباه کرده‌اند، بلکه سرمایه‌ای جاودان را برباد داده‌اند؛ در حالی‌که اسلام به هیچ یک از این دو خسران رضایت نمی‌دهد. بر ایـن اسـاس مشاهده می‌شـود، اسـلام در شـرایط انتخاب همسـر، آیین ازدواج و...، توصیه‌هایی را ارائه می‌نماید که تمام این دستورات و توصیه‌ها به منظور رسیدن به این اهداف بیان شده‌اند. شدت اهتمام اسلام به رعایت این دستورات وتوصیه‌ها نشانه‌ی آن است که اسلام هرگز به از دست دادن این اهداف رضایت نمی‌دهد و نمی‌پسندد که ازدواجی انجام پذیرد، ولی اهدافش تأمین نشود.

تذکر این نکته خالی از فایده نیست که اسلام با بیان اهداف تعریف شده برای ازدواج، مسلمانان را از برخی اهداف نابجا و ناپسند برحذر می‌دارد و سخت هشدار می‌دهد که مبادا برای رسیدن به اهدافی غیر از آن‌چه بیان شد یا به غرض نیل به اهدافی که با فلسفه و جایگاه ازدواج در تعارض است، به سراغ ازدواج بروند.

پس اسلام از ازدواج، اولاً اهدافی خاص و معین را تعقیب می‌نماید و برای نیل به اهداف مطلوب در مراحل مختلف انجام ازدواج تدابیری را اندیشیده است و با توجه به شدت اهتمام به این تدابیر و توصیه‌ها هرگز به از دست دادن این اهداف رضایت نمی‌دهد. ثانیاً، اهداف ناثواب و نابجا را مردود می‌شمارد و مسلمانان را از این گونه ازدواج‌ها که به این نوع اهداف ختم می‌شود، منع می‌کند.

در بررسی متون دین اسلام، اهداف ازدواج به دو دسته تقسیم می‌شوند: اهداف مستقیم و بدون واسطه و اهداف غیرمستقیم و با واسطه. اهداف مستقیم ازدواج که در ذیل آن، اهداف غیر مستقیم قرار دارند، به قرار ذیل است:


1- تشکیل خانواده

از جمله اساسی‌ترین اهداف اسلام از ازدواج، تشکیل خانواده است. اسلام با تعیین این هدف، به مسلمانان این پیام را تفهیم می‌کند که تمام علل و چرایی‌های ازدواج مانند پاسخ به نیاز‌های روحی، روانی، شناختی و جسمی و حفظ نوع بشر و تولید نسل سالم و پاک و... باید در چهارچوبی تعریف شده و در قالب کانونی به نام خانواده تأمین و فراهم شود.

پس خانواده آن کانون محبت، عاطفه و لطفی است که با ازدواج پی‌ریزی می‌شود و از محبوب‌ترین و عزیزترین کانون‌ها نزد خداوند است که هرگز بنایی با این جایگاه ویژه و رفیع بنا نشده است: «ما بنی فی الاسلام بناء احب الی الله ـ عزّوجلّ ـ و اعز من التزویج.»

اگر ازدواجی انجام پذیرد، ولی به تشکیل این کانون مهر و محبت منتهی نشود و صرفاً عقد و قراری بین دو انسان باشد، چنین ازدواجی شاید از دیدگاه عرفی و حقوقی یک ازدواج صحیح باشد، ولی از دیدگاه اسلام - به ویژه تربیت اسلامی- ازدواجی مطلوب و مورد پسند نیست؛ هر چند به تولید نسل و بر آوردن برخی نیازهای جسمی و... بیانجامد.

با این بیان مشخص می‌شود که چرا این هدف از اولین و اساسی‌ترین اهداف ازدواج است؛ چرا که بدون این هدف، تأمین دیگر اهداف، ناممکن است یا به صورت ناقص فراهم می‌شود. اندکی تأمل در این معنا، آن را از اثبات بی‌نیاز می‌سازد. واضح است که اسلام به هیچ یک از این دو رضایت نمی‌دهد.
اسلام، خانواده را به عنوان یک هدف واسطه‌ای در نظر می‌گیرد تا در پرتو آن به اهداف بعدی خود نایل آید. در واقع از دیدگاه اسلام تنها با تشکیل خانواده می‌توان به اهدافی خاص دست یافت و هیچ مسیری برای رسیدن به آن اهداف، جز از طریق خانواده وجود ندارد. به عنوان مثال، تأمین محبت و مودت، یکی از اهداف اسلام از ازدواج است؛ اما این هدف به صرف ازدواج و تنها از طریق این قرارداد و پیمان به دست نمی‌آید. از دیدگاه اسلام، محل ارزانی نمودن محبت و مودت تنها کانون گرم خانواده است. اگر اسلام به محبت فرزندان اهمیت می‌دهد و بوسیدن آنان را موجب رحمت و حسنه می‌شمارد (رک. عندلیب، 1422ق: ج1، ص162، ح342)، آن را در کوچه و برزن نمی‌جوید؛ بلکه در کانون خانواده تعقیب می‌نماید. در این‌جا نکته‌ای اجتماعی قابل ذکر است که اگر اسلام به محبت بر ایتام اهتمام دارد و مسلمانان را به آن ترغیب می‌نماید، هرگز آن را جز از طریق خانواده نمی‌طلبد. هر مسلمانی از نظر اخلاقی، موظف است یتیمی را در خانه و خانواده خود تربیت کند و در خانواده به او محبت نماید؛ نه آن‌که در خیابان با مشاهده‌ی یک یتیم دست ترحم بر سر وی بکشد. بی‌تردید، این شکل یتیم‌نوازی، ضررش بیش از نفع آن است و آن نوازش از صد نیش زبان برای آن یتیم دردناک‌تر است. یتیم‌خانه ساختن، تحفه‌ی فرهنگ غیر اسلامی است که دامن‌گیر مسلمانان شده است.

چنان‌که بیان گردید، خانواده خود در پرتو ازدواج تشکیل می‌شود و از جمله اهداف بی‌واسطه ازدواج، تشکیل خانواده است. اما اهداف با واسطه‌ی ازدواج به قرار ذیل است:

- محبت و مودت نسبت به همسر و فرزندان

قرآن کریم با انتساب «آرامش و سکون» به ازدواج، آن را هدف مستقیم ازدواج بیان می‌نماید: «خلق لکم من انفسکم ازواجاً لتسکنوا الیهاً ...» (روم، 21) بر طبق این معنا، هدف از ایجاد زوجیت با همسرانی از جنس خود، همانا «آرامش و سکون» است؛ ولی آن‌گاه که از«مودت و رحمت» به عنوان اهداف بعدی نام می‌برد، آن‌ها را در یک ظرف ارتباطی می‌جوید و لذا با لفظ «بینکم» این هدف را بیان می‌کند. از این شکل بیان می‌توان به دست آورد که «آرامش و سکون» هدف مستقیم و «محبت و مودت»، هدف غیر مستقیم ازدواج هستند و در یک شکل ارتباطی خاص، به نام خانواده تعقیب می‌شوند. پس «مودت و محبت» نیز از جمله‌ی اهداف ازدواج هستند که در قالب روابط خانوادگی (بینکم) قرار می‌گیرند.

اسلام تنها به نیازهای جسمی انسان‌ها توجه ندارد، بلکه به نیازهای روحی، روانی و معنوی انسان‌ها نیز توجه دارد. یکی از این نیازها، نیاز به محبت و مهربانی است. این نیاز را اسلام در خانواده تأمین می‌نماید. لذا از جمله اهداف مستقیم ازدواج، تشکیل خانواده و از جمله اهداف با واسطه‌ی آن، تأمین محبت، مهربانی و مودت همسران و فرزندان نسبت به یکدیگر و دیگران است. این اهداف باید در فضای خانواده فراهم شود. اگر خانواده به بر آوردن این نیاز اقدام نمود، جامعه لبریز محبت می‌شود و هرگز دچار کمبود و کاستی در محبت نخواهد شد و از تمام مفاسد این کاستی در امان خواهد ماند.

- تولید مسلمان کارآمد

در ابتدا لازم به یادآوری است که پرورش نسل پاک و برخوردار از طهارت، هدف مستقیم ازدواج است و برای رسیدن به آن، ازدواج تنها راه است تا در پرتو عقدی شرعی، نسلی پاک و سالم تولید شود؛ لذا این هدف جزء اهداف مستقیم ازدواج بیان می‌شود. اما اسلام تنها به تولید کمی مسلمانان فارغ از فاکتورهای کیفی بسنده نمی‌کند؛ بلکه درصدد پرورش انسان‌هایی آگاه و کارآمد است و این هدف همانند اهداف پیشین تنها از رهگذر خانواده به دست می‌آید؛ چرا که عواملی بیش از ازدواج در رسیدن به آن نقش دارند و ازدواج تنها زمینه‌ساز آن است. براین اساس مشاهده می‌شود که اسلام برای رسیدن به این هدف، مسئولیت‌های فراوانی را بر عهده‌ی خانواده می‌گذارد. بی‌تردید هر مسئولیت سپاری برای رسیدن به هدفی انجام می‌گیرد. در این‌جا نیز این مسئولیت‌ها به منظور نیل به «تولید نسل آگاه و مسلمان کارآمد»، بر عهده‌ی خانواده نهاده شده است. از جمله‌ی مسئولیت‌های سپرده شده به خانواده، همانا دانش آموختن (نک. عندلیب، 1422ق: ج2، ص31، ح1619)، قرآن آموختن (نک. همان: ج1، ص502، ح1482)، آموزش عقاید، احکام و مقررات دین (نک. همان: ج2، ص29، ح1608)، حرفه‌آموزی (همان: ج2، ص33، ح1628) آموزش آداب و سنن مسلمانی (همان: ج2، ص85، ح1789) و... است. گرچه امروز، برخی از این وظایف را دولت یا نهاد‌های دیگر اجتماعی بر عهده دارند، ولی این موجب سلب مسئولیت از خانواده نمی‌شود. لذا با وجود تعهد این سازمان‌ها و نهادها، در صورت عدم فراهم شدن اهداف فوق، خانواده مسئول شناخته شده و مورد مؤاخذه قرار می‌گیرد. هم‌چنان که اگر این نهاد‌ها آموزش‌های فوق را بر اساس منابع و آموزه‌های اسلام ارائه نکنند، خانواده مسئول خواهد بود. مقصود آن است که این آموزش‌ها به هدف تولید مسلمان آگاه و کارآمد منتهی شود وگرنه ضرورتی برای سنگین ساختن بار مسئولیت خانواده وجود ندارد.
با انجام این مهم، اهداف بعدی همانند: شکوفاسازی استعدادها، ایجاد روحیه‌ی تعاون، همکاری، همدلی و همراهی، تأمین سعادت فردی، پرورش حس مسئولیت‌پذیری، رشد و تکامل شخصیت انسانی، هدایت به حق و حقیقت‌طلبی که خود از اهمیت خاصی در دیدگاه اسلام بر خوردار است، نیز فراهم می‌شود. پس اسلام هیچ هدفی را فراموش نکرده و در پرتو خانواده به تمام اهداف خود از ازدواج دست می‌یابد. به این ترتیب و بر این اساس، جایگاه اهداف و ارتباط و تعامل آن‌ها با یکدیگر و تأثیر و تأثر آن‌ها نیز معین می‌شود که اسلام احساس تعهد را در برابر دین، ارزش‌های دینی و انسانی می‌خواهد، همان‌گونه که رشد و تکامل انسان و شکوفاسازی استعدادها، همدلی و تعاون و... را فارغ از تعهد دینی نمی‌جوید. اسلام اهداف خود را از ازدواج، که همان تربیت انسان کامل کار آمد مسلمان است، در خانواده، آن هم در خانواده‌ای بناشده بر پایه‌ی تعالیم اسلام می‌طلبد.

2- پرورش نسل سالم و پاک

از جمله اهداف مهم و خطیر اسلام از ازدواج، پرورش نسل سالم و پاک است. اسلام اگر خواهان بنای مدینه‌ی فاضله می‌باشد که این‌گونه نیز هست و اگر در اندیشه سعادت جامعه‌ی انسانی است که این‌چنین می‌باشد و اگر... این مهم جز با تربیت انسان‌های سالم و پاک ممکن نمی‌شود. بنابر اندیشه‌ی اسلام، هرگز بی‌وجود انسان‌های سالم و پاک، نمی‌توان جامعه‌ی پاک بنا نمود و مدینه‌ی فاضله پی‌ریزی کرد و جز از رهگذر ازدواج، نمی‌توان به این آمال رسید. تنها ازدواج مطابق با قوانین و شرایط اسلام است که می‌تواند این انتظار را برآورده سازد.
به منظور رسیدن به این هدف، اسلام شرایط خاصی را برای ازدواج در نظر می‌گیرد. این شرایط بسیار متنوع است؛ چرا که به واسطه‌ی اهمیت این هدف، اسلام حتی شرایط تغذیه، حالات روحی و... موثر را از نظر دور نداشته است؛ لذا به رعایت برخی امور و اجتناب از بـرخی عوامل موثـر دیگر توصیه می‌نماید. (الحر العاملی، 1403ق: ج14، صص50-68) به عنوان نمونه، اسلام از ازدواج با فرد شراب خوار و بد اخلاق، کم خرد و احمق نهی می‌نماید. (همان: صص59-53) قابـل توجه اسـت که در بـرخی از اسناد اسلامی توصیه شده است که اگر با این افراد تن به ازدواج دادید، از آن‌ها بچه‌دار نشوید. (رک. همان: ص57 ، باب 34) این توصیه از طرف منابع اسلامی نشان می‌دهد که این شرایط حداقل به منظور تولد نسل سالم و پاک مورد نظر اسلام قرارگرفته است. هم‌چنان که در برخی اسناد، به این هدف عالی ازدواج توجه صریح شده و به شرافت خانوادگی به عنوان یک شرط اساسی می‌نگرد و می‌فرمایند: «تزوجوا فی الحجر الصالح، فان العرق دساس»، «با خاندانی صالح ازدواج کنید، زیرا عرق (ژن) دساس و بسیار تأثیرگذار است.» (طبرسی، بی‌تا: ج1، باب 8 ، ص373)

3- حفظ عفت و حیای فردی و اجتماعی

توجه به صفات برجسته‌ی انسانی و زمینه‌سازی به منظور تأمین آن‌ها، از جمله‌ی اهداف مهم و خطیری است که اسلام از طرق مختلف در صدد تأمین آن‌ها است. عفت و حیا از جمله‌ی این صفات می‌باشند که یکی از راه‌های تأمین این صفات و سجایا، ازدواج است. اسلام با تشریع و تبلیغ ازدواج، به دو شکل مسیر نیل به این هدف را هموار می‌سازد: یکی از این جهت که ازدواج را بهترین و طبیعی‌ترین راه تأمین نیازهای جنسی معرفی می‌کند. اسلام با ابراز این اندیشه نه تنها به ازدواج به عنوان عملی پست نگاه نمی‌کند، بلکه آن را عملی با ارزش، مقدس و شایسته‌ی ثواب تلقی می‌نماید و با ارائه‌ی این گونه تلقی از ازدواج، مسیر صحیح پاسخ به نیازهای جنسی را معرفی و ترویج می‌کند تا آدمی را از پرتگاه رفتارهای جنسی بی‌ضابطه دور ساخته و به این نوع رفتار او نظم و قانون بخشد و از رهگذر قانونمندسازی رفتارهای جنسی، عفت و حیا را به جامعه‌ی بشری ارزانی نماید. مسیر دومی که اسلام برای رسیدن به هدف عفت عمومی پیش می‌گیرد، همانا تشریع قوانین خاص در محدوده‌ی درونی ازدواج است. یعنی اگرچه ازدواج را مسیر نیل به عفت و حیا می‌داند، ولی به گونه‌ای ازدواج را ترویج و تشریع نمی‌کند که خود تهدیدی برای عفت اجتماعی محسوب شود و افراد هرزه در قالب ازدواج به اهداف زشت خود برسند و عفت عمومی را به یغما برند. در واقع، اسلام با پیش گرفتن مسیر تعادل نه راه ازدواج صحیح را به روی نیازهای بشر بسته است تا به بیراهه رود و عفت را پایمال سازد و نه با نگاه افراطی به ازدواج، خود ازدواج را وسیله‌ای برای بی عفتی قانونی دیگران قرارداده است تا در قالب ازدواج به اهداف پلید خود برسند.

4- تأمین آرامش و سکون دل

آرامش بخشیدن به نهاد ناآرام و دل بی‌قرار انسان، نیازمند ارتباط با جنس مخالف است که اسلام آن را با ازدواج برای افراد تأمین می‌نماید. آدمی در مراحل مختلف حیات خود به مرحله‌ای می‌رسد که افزون بر نیازهای جسمی و جنسی، خود را نیازمند ارتباط با جنس مخالف می‌بیند. این نیاز به گونه‌ای است که حتی با ارضای نیاز جنسی هم برطرف نمی‌شود و آدمی حتی در حالی‌که به تمایلات جنسی او پاسخ قانع داده شده است، باز هم احساس کمبود ارتباطی و همنوایی با جنس مخالف را دارد. این نیاز، در برخی مواقع، آن‌قدر شدید می‌شود که تمرکز و آرام و قرار را از دل انسان سلب می‌نماید. تنها عاملی که می‌تواند به این انسان بی‌قرار، آرامش بخشد و وی را به ساحل امن سلامتی روحی و روانی مسکن دهد، ازدواج است. اسلام هم یکی از اهداف ازدواج را پاسخ به این نیاز درونی معرفی می‌نماید و تأمین آن را از جمله‌ی آیات و نشانه‌های خداوند می‌شمارد: «و من ایاته ان خلق لکم من انفسکم ازواجا لتسکنوا الیها...» (روم، 21) «از نشانه‌های خداوند این است که همسرانی را از جنس خودتان برای شما آفرید تا در کنار هم آرامش یابید.»

آرامش و سکون، نیاز همیشگی انسان‌ها است. انسان جز در ظرف روانی آرامش و قرار، قادر به انجام فعالیت نیست و تنها در این صورت می‌تواند به اهداف خویش برسد و حتی وجود خویش را حفظ نماید. چه روی دیگر سکه‌ی آرامش و قرار، اضطراب و آشوب است. دل آشوب‌زده و انسان مبتلا به اضطراب، سلامت خود را در معرض تهدید می‌بیند تا چه رسد که در پی اهداف زندگی خود برآید. آدمی هیچ‌گاه از اضطراب استقبال نکرده و همیشه از آن گریزان است؛ چرا که آن را بزرگ‌ترین تهدید برای خود می‌داند. اسلام با تشریع ازدواج و تأمین آرامش و قرار، بزرگترین خواسته‌ی بشر را به او هدیه داده است. با تأمین «آرامش و سکون»، کلید سلامت روح و روان در اختیار آدمی قرار می‌گیرد و مسیر تکامل و تعالی به روی وی باز می‌شود.

اهداف مذموم ازدواج از دیدگاه اسلام

اسلام تنها به بیان اهداف مثبت و مورد پذیرش ازدواج نمی‌پردازد، بلکه در کنار بیان اهداف عالی ازدواج، مسلمانان را از ازدواج به منظور رسیدن به برخی اهداف نامناسب و زشت بر حذر می‌دارد. براین اساس، اسلام ازدواج‌هایی را که به منظور کسب مال و ثروت، فخرفروشی، خودنمایی، رسیدن به موقعیت و منزلت اجتماعی و دنیوی و صرفاً ارضای غریزه‌ی جنسی انجام می‌پذیرد، سخت نکوهش می‌نماید. به این ترتیب می‌توان گفت که اسلام تنها با نظر ایجابی به ازدواج نگاه نمی‌کند و تنها به بیان اهداف ایده‌آل ازدواج اکتفا نمی‌نماید، بلکه از ازدواج به قصد رسیدن به اهداف ناپسند و نادرست نیز ممانعت می‌نماید و به مسلمانان توصیه می‌کند که تنها به منظور رسیدن به اهداف مقدس و متعالی بیان شده به سراغ ازدواج بروید و به آن‌ها هشدار می‌دهد که اگر به منظور آن اهداف مطرود ازدواج کنید، به آن اهداف نمی‌رسید و اگر هم آن‌ها تأمین شوند، سعادت‌آفرین نیستند و موجب گرفتاری خواهند بود.

ازدواج در مسیحیت
قبل از توصیف و تبیین فلسفه و بیان اهمیت و اهداف ازدواج در آیین مسیحیت، توجه به سه نکته ضرورت دارد:
الف)- در این بررسی، همان‌گونه که در توصیف اسلام گذشت، به نظریه و دیدگاه دینی مسیحیت در خصوص ازدواج به عنوان دین الهی پرداخته می‌شود و به فرهنگ رایج و آداب و رسوم متداول در بین مسیحیان در ازدواج توجه نمی‌شود. به بیان دیگر، آن‌چه در این نوشتار به تطبیق و مقایسه گذارده می‌شود، فرهنگ رایج و آداب و رسوم بومی و اجتماعی متداول و مرسوم در جامعه‌ی مسیحی نیست؛ بلکه آموزه‌های برگرفته از منابع اصیل و متون قابل استناد مسیحیت می‌باشد که با تعالیم برگرفته از متون اسلامی مقایسه می‌شود.
ب)- در این موضوع، مقایسه صرفاً بر مبنای آموزه‌های مستند به متون دینی صورت گرفته و تحلیل تحلیل‌گران و پژوهش‌گران در مورد متون اسلامی و مسیحیت، مبنای تطبیق قرار نگرفته است و بر پایه تحلیل‌های انجام شده تطبیق انجام نمی‌شود؛ لذا تطبیق‌ها بر اساس معارف برگرفته از منابع دینی انجام می‌گیرد.
ج)- در بررسی نظریه اسلام، ابتدا به فلسفه و علل ازدواج پرداخته شد؛ ولی در بررسی دیدگاه مسیحیت، اهمیت و جایگاه ازدواج بر مبحث علل و فلسفه ازدواج مقدم گردید. این اختلاف در بررسی، محصول مقایسه و تطبیق است که جدای از آشنایی با جایگاه ازدواج در مسیحیت نمی‌توان به سراغ علل و فلسفه‌ی آن رفت؛ زیرا در سطور بعدی روشن خواهد شد که مسیحیت بعد از ناتوانی در حفظ طهارت و پاکی، ازدواج را تشریع می‌نماید و ازدواج در این آئین از یک جایگاه دست دومی برخوردار است.

الف- اهمیت و جایگاه ازدواج در مسیحیت
1- تقدیس ازدواج
مسیحیت با معرفی ازدواج به عنوان یکی از آیین‌های مقدس و شعائر دینی، جایگاهی خاص برای ازدواج قائل است. در الاهیات مسیحی شعائر دینی آدابی هستند که به واسطه‌ی آن‌ها فیض خداوند از طریق نامرئی به انسان می‌رسد. (مولند، 1381: ص37) نزد مسیحیان شعار مذهبی عبارت است از یک عمل محسوس که به موجب تأسیس الهی‌اش تنها شکل و صورت نیست؛ بلکه چیزی است که در نجات و تقدس انسان اثر دارد. (همان: ص66) هر شعاری یک شکل مرئی و محسوس از فیض نامرئی به شمار می‌رود. مسیحیان کاتولیک رم، هفت شعار را به رسمیت می‌شناسند که ازدواج یکی از آن شعائر است.[ii] آن هفت شعار عبارتند از: تعمید، توبه، تایید (تثبیت ایمان)، عشای ربانی، تدهین نهایی، اعتراف و ازدواج. از بین این گروه شعائر، پنج شعار اول، برای سلامت روح هر فرد مسیحی انجام می‌شود؛ در حالی‌که دو شعار اخیر، یعنی اعتراف و ازدواج برای خدمت به کلیسا و تشکیل خانواده انجام می‌پذیرد. (همان: صص67-66)

ازدواج مقدس[iii] تنها شامل تشریفات ازدواج که صرفاً عمل تقدیسی است، نمی‌شود؛ بلکه پیمان میان زن و شوهر و اموری را که ازدواج با آن‌ها تکمیل می‌شود را نیز شامل می‌شود. از نظر تاریخی، مدرک ازدواج به عنوان یک آیین مذهبی، به کتاب مقدس برمی‌گردد که از آن به «سر عظیم» تعبیر می‌کند.[iv] سر عظیم به ارتباط میان زن وشوهر اشاره دارد. زندگی زناشویی صفت شعاری خود را از این عقیده گرفته است که نمونه‌ای زمینی از یک حقیقت آسمانی است. (همان: ص80)

بر این اساس، ازدواج در مسیحیت یک پدیده طبیعی و صرفاً عملی دنیوی و انسانی تلقی نمی‌شود؛ بلکه جایگاهی آسمانی و برتر از حیات دنیوی دارد. شاید بتوان گفت که ازدواج در مسیحیت تنها برآورنده نیازهای مادی نیست و به قصد رسیدن به این هدف یا به منظور تأمین اغراض دنیوی ـ تا چه رسد به اهداف غریزی و حیوانی ـ انجام نمی‌پذیرد. البته پروتستان‌ها معتقدند، این شعائر جزء ضمائم گزینشی در زندگی مسیحیـان اسـت که هـر کـس بخواهـد می‌توانـد آن‌ها را بپذیـرد یا رهـا کنـد. چـون پروتستان‌ها به نیت بیش از عمل اهمیت می‌دهند، معتقدند رستگاری موهبتی است که از جانب خداوند اعطا می‌شود نه از راه برگزاری شعائر مقدس مانند ازدواج. (مک‌آفی برون، 1920م: ص285)

2- ازدواج اتحادی دایم و ناگسستنی
در مسیحیت، ازدواج نشانه‌ی محبت خداوند به بشریت است و به وسیله‌ی این عمل، زن ومرد اتحادی مقدس و غیر قابل انفصال بر قرار می‌کنند. در واقع، در مسیحیت ازدواج عبارت است از یکی شدن محبت دو شخص که با یکدیگر برای زندگی مشترک همراه با امانت‌داری متقابل و همکاری متعهد می‌شوند.(همان: ص286) مسیحیان هنگام ازدواج متعهد می‌شوند که یکی شدن مرد و زن را نشانه‌ی آشکاری برای محبت خدا به بشر و محبت مسیح به شاگردانش قرار دهند. به همین علت، مسیحیان ازدواج را التزام و تعهد در طول زندگی می‌شمارند و با طلاق و تجدید فراش در زمان حیات همسر مخالفند. (میشل، 1377: ص95)

در مسیحیت، دو عنصر ماهیت ازدواج را فراهم می‌آورد؛ قداست آسمانی و الهی و ناگسستنی بودن پیمان منعقد شده. پس ازدواج در مسیحیت یک نوع پیمان دایم و تعهد پایدار آسمانی است که نشان از محبت خداوند دارد. این تعهد آسمانی و الزام‌آور، هرگز قابل گسستن و نقض نیست. در انجیل، طلاق زن و ازدواج مجدد زن، در حکم زنا به شمار می‌رود. در انجیل متی پیرامون طلاق چنین آمده است: هر کس زن خویش را بدون آن که خیانت از وی دیده شود، طلاق دهد و آن زن هم دوباره شوهر کند، آن مرد مقصر است، چون باعث شده، زنش زنا کند و مردی هم که با این زن ازدواج کرده، زناکار است. (وکیلی، 1375: صص48-47)

3- تجرد عامل تقرب به خدا
اگرچه ازدواج در مسیحیت پدیده‌ای مقدس محسوب شده و سرّ عظیم نامیده می‌شود، اما در برابر آن عزوبت و تجرد و دوری گزیدن از ازدواج امری پسندیده‌تر است. شخص مجرد، با تمام توان به خدمت خداوند می‌رسد و با کم کردن مشغله‌های دنیوی و زندگی، خود را شبیه عیسی (ع) و مریم مقدس (ع) می‌سازد. (پطرس، 1882م: ص345)

بنابر دیدگاه انجیل، ازدواج تنها وسیله‌ای جهت دفع شهوت و جلوگیری ازمعصیت است و خود ارزشمند نیست. اگرچه از ازدواج به عنوان آیین مقدس یاد می‌شود، ولی این قداست ذاتی ازدواج نیست؛ بلکه نگاه به ازدواج به عنوان وسیله ای جهت حفظ پاکی و تامین نیازهای جسمی است. لذا در صورت آلودگی به حرام، ازدواج مستحب می‌شود وگرنه اگر کسی بتواند شهوت خود را کنترل کند، بهترین عمل عزوبت، بتولیت و عدم ازدواج است. چون عزوبت نزد خداوند، از ازدواج بهتر است. پس برای افرادی که نمی‌توانند پاکی و طهارت خود را حفظ کنند و آلوده می‌شوند، ازدواج خوب است؛ ولی اگر ازدواج نکنند، خوب‌تر است؛ چون در ازدواج، انسان به فکر ارضا و تحصیل رضای همسر است؛ درحالی‌که شخـص غیر متـزوج پیوستـه در پی تحصیـل رضـای پروردگار است. (سکری سرور، بی‌تا: ص68)

در این رابطه به بعضی از بیانات «پولس» اشاره می‌شود:
ـ «اما درباره‌ی آن چه به من نوشته بودید، مرد را نیکو آن است که زن را لمس نکند؛ لکن به سبب زنا هر مرد زوجه خود را بدارد، ... به مجردین و بیوه زنان می‌گویم که ایشان را نیکو است که مثل من بمانند، اگر پرهیز ندارند، نکاح کنند؛ زیرا که نکاح از آتش هوس بهتر است.» (رساله اول پولس به قرنتیان،7/10-1)
ـ «شخص مجرد در امور خداوند می‌اندیشد که چگونه رضامندی خداوند رابجوید و صاحب زن در امور دنیا می‌اندیشد که چگونه زن خود را خوش سازد.» (همان:40-
7/32)
به بیان دیگر، اصل اساسی آن است که آدمی رهبانیت پیشه کند (چه مرد و چه زن)؛ ولی از آن‌جا که این کار غیر ممکن است، ازدواج اجازه داده شده است. از باب جمع بین ارزش بودن رهبانیت و ضرورت حفظ خود از گناه، ازدواج با یک نفر مباح دانسته شد؛ یعنی روی‌آوری به ازدواج فقط برای پاسخ به ضرورتی است که از راه عزوبت نمی‌توان آن را فراهم نمود؛ چه گزینه‌ی اول عزوبت است؛ لذا در بهره‌مندی از ازدواج باید به قدر ضرورت اکتفا نمود؛ چرا که ازدواج راه فرار از آتش هوس دانسته شده است، (رک. رساله اول پولس به قرنتیان، 7/10-1) نه مسیر رسیدن به ملکوت و آدمی برای فرار از آتش خلق نشده بلکه برای رسیدن به کمال - ملکوت- به دنیا آمده است. بر این اساس، در این مسیر فرعی یعنی ازدواج دیگر تعدد و تجدید راه ندارد و برای هیچ‌یک از زن و مرد ازدواج مجدد ممکن نیست؛ مگر آن‌که یکی از دو زوج بمیرد و طلاق در صورتی ممکن می‌شود که یکی از دو زوج از مسیحیت خارج شود. (شبلی، 1993م: ج2، ص 198) بر اساس احکام و مقررات ازدواج در مسیحیت، باید زوجین هر دو مسیحی باشند تا بتوانند با هم ازدواج کنند و لذا اگر بعد از ازدواج یکی از آن دو از مسیحیت خارج شود، باید از هم جدا شوند. (سکری سرور، بی‌تا: ص69)

به عقیده برخی مجامع[v]، کسی‌که اقدام به ازدواج می‌کند، طریق راحت و آسانی را که اغلب مردم برمی‌گزینند، انتخاب کرده است؛ اما کسی که عفت پیش می‌گیرد، راه برتر و سزاوارتری را برگزیده و همانند ملائکه شده است. کسی که ازدواج می‌کند سزاوار سرزنش نیست؛ لکن از آن نعمتی که با عفت به آن می‌رسد دور می‌ماند. راه عزوبت، کوتاه‌ترین راه رسیدن به ملکوت است. حتی در مجامع بیان شده که ازدواج مانع ورود به ملکوت خداوند است. (سکری سرور، بی‌تا: ص69) با عنایت به این سخن، مقدس شمردن ازدواج در مسیحیت هرگز به معنای ارزش ذاتی ازدواج نیست. ارزش ذاتی و اساسی برای عزوبت است و چون با عزوبت می‌توان به ملکوت رسید نه با ازدواج، ازدواج وسیله‌ای است جهت فرار ازآتش هوس.



+نوشته شده در جمعه 89/9/19ساعت 1:50 صبح توسط فروزان
نظر
فلسفه ی ازدواج در اسلام و مسیحیت 1

فلسفه ازدواج در اسلام و مسیحیت

منبع - خبرگزاری فارس: نوشتار حاضر نیز با بهره‌گیری از روش تطبیقی، به مقایسه‌ی پدیده‌ای بزرگ و بـرجسته در زنـدگی انسـان یعنـی «ازدواج» در دو دیـن الهی و آسـمانی «اسـلام» و «مسیحیت» می‌پردازد.

چکیده:
بهترین راه شناسایی یک پدیده، مطالعه‌ی فرانگر و بررسی در محمل‌های گوناگون است. شناخت همه‌جانبه و کشف فلسفه‌ی ازدواج نیز میسّر نمی‌باشد، مگر در پرتو تطبیق و مقایسه. یکی از ابعاد مؤثر و حایز اهمیت این تطبیق، مقایسه‌ی ازدواج در دو آیین آسمانی اسلام و مسیحیت است. از این رو نوشتار حاضر، به بررسی تطبیقی علل و چرایی، جایگاه و اهداف ازدواج در اسلام و سپس در مسیحیت می‌پردازد و در آخر یافته‌های حاصل را مورد مقایسه قرار می‌دهد. مهمترین دستاورد این تطبیق عبارت است از این‌که هر دو آیین، تنها راه مشروع تأمین نیاز جنسی، ایجاد نسل پاک و تأمین محبت را در پرتو ازدواج و خانواده می‌دانند؛ با این تفاوت اساسی که رهبانیت و تجرد نسبت به ازدواج در آیین مسیحیت از جایگاهی ویژه برخوردار است؛ در حالی که در دین مبین اسلام، تجرد و رهبانیت امری کاملاً مردود است و برخلاف مسیحیت عامل تقرب به خداوند محسوب نمی‌شود؛ بلکه این ازدواج است که زمینه‌ساز تکامل و تقرب الهی خواهد بود.
کلام خداوند و سخن وحی نه تنها با پیام و محتوای عالی و نغز خود راهنمای حق جویان و حقیقت‌طلبان است، بلکه در ارائه‌ی حقایق آیینی و معرفی راه و روش نیز راهنمایی بی‌بدیل و بی‌همتا است. یکی از روش‌های قرآن در اعطای بصیرت و ایجاد بینش، مقایسه‌ی دو سوی موضوعات است. آن‌گاه که قرآن آگاهان را در برابر جاهلان قرار می‌دهد و استفهام معرفتی ارائه می‌نماید، همین شیوه از بصیرت‌آفرینی را به کار می‌گیرد: «هل یستوی الذین یعلمون و الذین لایعلمون»(زمر، 9) هم‌چنان‌که با مقایسه‌ی نابینا و بینا و اهل ایمان و عمل صالح با انسان بدکار «و ما یستوی الاعمی و البصیر و الذین امنوا و عملوا الصالحات و لا المسئ» (غافر، 58) روشی دیگر جهت نیل به علم و معرفت را به آدمیان می‌آموزد و در پرتو تطابق و تناظر، حوزه‌های ناگشوده‌ی معرفت را به روی انسان‌ها می‌گشاید.
مطالعه‌ی تطبیقی در کنار دیگر روش‌های مطالعه، از جایگاه ویژه و منحصر به فردی برخوردار است. روی آورد مستقیم در شناخت یک پدیده و بررسی یک مسئله، محقق و مخاطب را از آگاهی نسبت به ابعاد متعدد موضوع محروم کرده و هر دو را به سطحی‌نگری مبتلا می‌نماید و در نهایت به از دست دادن فهم عمیق می‌انجامد ولیکن مطالعه‌ی مقایسه‌ای و تطبیقی، محقق و مخاطب را از حصرگرایی رها ساخته و ابعاد ناپیدای موضوع مورد نظر را در خلال مقایسه فرا روی وی می‌گشاید.

روش شناسی تحقیق

ـ تعریف مسئله
ـ تحدید دامنه‌ی تطبیق
ـ تبیین دو قطب تطبیق
ـ استقصای وجوه و موارد تمایز و تشابه دو قطب تحقیق در دامنه‌ی تعیین شده
ـ تبیین موارد و مواضع خلاف و وفاق در دو قطب مورد نظر
ـ ریشه یابی موارد وفاق و خلاف

بر این اساس، رئوس مباحث مطروحه در این مطالعه را می‌توان این‌گونه طبقه‌بندی نمود:

الف- تبیین مسئله

چنان‌که واضح است، اسلام و مسیحیت[i] دو دین برجسته‌ی الهی و آسمانی هستند و هر دو مدعی اصلاح و تربیت بشر و هدایت انسان به سمت کمال و تعالی می‌باشند و «ازدواج» نیز یکی از عوامل و شاید برجسته‌ترین و موثر‌ترین عامل در رهسپاری انسان به سوی کمال و تعالی است. لذا این دو آیین آسمانی باید در این مورد سخنی و پیامی برای رهروان خود داشته باشند تا از رهگذر ازدواج صحیح و مناسب، مسیر ترقی و کمال را به روی پیروان خود بگشایند؛ چرا که نمی‌توان دین و مسلکی را یافت که در مورد مؤثرترین عامل سعادت و کمال آدمی، حرف و سخنی نداشته باشد.

از این جهت، برای آشنائی همه جانبه با اهداف، جایگاه و فلسفه‌ی ازدواج، بهترین محمل مقایسه ومطالعه‌ی تطبیقی، این دو آئین آسمانی است. برخی از سؤالات مطرح شده در مقام تطبیق، به قرار ذیل است:

1- آیا هر دو دین اسلام و مسیحیت به یک اندازه به ازدواج اهمیت می‌دهند؟
2 - آیا هر دو دین از یک دیدگاه به ازدواج نگاه می‌کنند و از آن یک تعریف و جایگاه ارائه می‌دهند؟
3- آیا هر دو دین بر اساس یک راهکار از این عامل برای سعادت بهره می‌گیرند؟
4- آیا هر یک با هدفی خاص به ازدواج روی می‌آورند و هدف مخصوص خویش را تعقیب می‌کنند یا اهداف یکسان و مشترک دارند؟
5- آیا وظایف و کارکردهایی که برای ازدواج بیان می‌شود و از آن انتظار می‌رود، در هر دو دین اسلام و مسیحیت یکسان است یا تفاوت دارد؟

ب- تعیین دامنه‌ی بحث در محدوده‌ی تطبیق و مقایسه

اسلام و مسیحیت همانند دیگر ادیان الهی، مجموعه‌ای متشکل از عقاید، معارف، احکام و مقرّرات می‌باشند. افزون بر این، هر یک از بخش‌های فوق، خود از قلمرویی وسیع برخوردارند. از آن‌جا که نوشتار حاضر، در صدد انجام یک تحقیق مقایسه‌ای است، در ابتدا باید معین شود که در موضوع مورد بحث، چه بخشی از مباحث ازدواج در اسلام و مسیحیت با هم مقایسه می‌شوند؛ زیرا ازدواج یک موضوع چند بخشی است و باید محدوده‌ی مقایسه در ذیل بحث مشخص شود:

ـ آیا احکام ازدواج در این دو دین بررسی می‌شود؟ کدام بخش از احکام؟ احکام عقد یا طلاق و... یا مبانی اعتقادی این دو دین در مورد ازدواج مورد مقایسه قرار می‌گیرد؟ روشن است که تا محدوده مقایسه معین نشود یا مقایسه‌ای اصلاً صورت نمی‌پذیرد و اگر هم ممکن گردد، ثمره علمی در پی نخواهد داشت و به جواب سؤالات و حل مشکل منتهی نخواهد شد.

در این نوشتار، منظور از اسلام، همانا قرآن کریم، احادیث و روایات اولیای دین می‌باشد و مقصود از مسیحیت، کتاب مقدس و برداشت‌های مستند به این کتاب است. لذا در بحث حاضر، به مشترکات مسلمانان توجه می‌شود و کمتر به اختلاف مذاهب پرداخته می‌شود؛ همان‌گونه که در مسیحیت نیز به پراکندگی مذاهب و فرق آن توجهی نکرده و به مشترکات پرداخته می‌شود و در صورت اختلاف با مذهبی خاص، موضوع اختلاف به طور دقیق بیان می‌شود.
در این‌جا محور اصلی مقایسه «ازدواج» در اسلام و مسیحیت است که مبتنی بر سه بحث ذیل است:

- علل و فلسفه‌ی ازدواج در اسلام و مسیحیت
- اهمیت و جایگاه ازدواج در اسلام و مسیحیت
- اهداف ازدواج در اسلام و مسیحیت

در ابتدا توصیف ازدواج در سه محور فوق از دیدگاه اسلام و سپس همان سه محور از دیدگاه مسیحیت مورد بررسی قرار می‌گیرد و سرانجام در مقام تطبیق به محورهای ذیل پرداخته می‌شود:
ـ استقصای نقاط و وجوه اشتراک اسلام و مسیحیت در مورد ازدواج در سه محور معین شده.
ـ استقصای موارد و نقاط افتراق اسلام و مسیحیت در مورد ازدواج در سه محور معین شده.
ـ ریشه‌یابی موارد وفاق و خلاف اسلام و مسیحیت در مورد ازدواج در سه محور فوق، بر اساس مبانی اعتقادی، زمینه‌های تاریخی ادله و روی‌آوردها، روش‌ها و لوازم آن در اسلام و مسیحیت.

ازدواج در اسلام

الف- فلسفه ازدواج در اسلام
از دیدگاه اسلام، ماهیت ازدواج یک قرارداد و پیمان با شرایطی ویژه است. (رک. نجفی، 1365: ج29، صص8-5) این پیمان و قرارداد افزون بر این‌که از استحکام خاص برخوردار است، «میثاقاً غلیظاً» (نساء، 21) دارای یک ارزش و منزلت الهی و خدایی ویژه می‌باشد و در سطح دیگر قراردادهای اجتماعی قرار نمی‌گیرد تا صرفاً از قواعد عمومی آن قراردادها پیروی کند. شاید بتوان گفت: قویترین پیمان و مقدس‌ترین قرارداد است که آدمی با اعتماد به آن، والدین و خواهر و برادر خود را رها کرده و راضی می‌شود با فردی که شناخت زیادی از وی ندارد، هم پیمان شود و همه‌ی دارایی خود را با او به مشارکت گذارد. گویا به همین جهت است که در روایات از این قرارداد به «قلاده» تعبیر شده و هشدار داده شده است که متوجه باشید عنان اختیار خود را به دست چه کسی می‌دهید. (رک. الحرالعاملی، 1403ق: ج14، ص17) و چه کسی را کنار خود قرار می‌دهید و شریک مال و دین و اسرار خویش می‌سازید. (همان: ص14)

اینک باید دید که اسلام این پیمان وثیق را به چه قصدی پی می‌ریزد و بر آن اهتمام می‌ورزد؟ لیکن قبل از بیان علل و فلسفه ازدواج، ذکر یک نکته ضروری است و آن تفاوت «فلسفه و چرایی» با «هدف یا اهداف» است که این دو چه سان در این بحث از یکدیگر منفک شده‌اند؟ مقصود از هدف، وضعیت مطلوبی است که به طور آگاهانه سودمند تشخیص داده شده و برای تحقق آن تلاش می‌شود (اعرافی، 1376: ص5) ولی در «علت یا فلسفه» نسبت به انتخاب آگاهانه، تلاش هدفمند و تأثیر اراده‌ی انسانی در تحقق آن هیچ توجهی نیست؛ یعنی علت وقوع یک پدیده می‌تواند عاملی غیر انسانی باشد؛ ولی اهداف همیشه با اراده نیرویی انسانی و هدفدار محقق می‌شود. در این نوشتار نیـز اهـداف ازدواج با تـلاش انسان‌هـایی که ازدواج نموده‌انـد فـراهم می‌شـود و باید این‌چنین باشد؛ در حالی که وقتی از علل تشریع ازدواج سخن گفته می‌شود، توجهی به اراده‌ی انسانی در تأمین آن‌ها نمی‌باشد؛ به عنوان مثال چه بخواهیم و چه نخواهیم فلسفه‌ی ازدواج، پاسخ به ندای فطرت و تأمین آرامش است.

تشریع ازدواج و ترغیب به آن در اسلام، از یک علت و فلسفه‌ی اساسی و از چندین چرایی فرعی و غیر اساسی برخوردار است. بر این اساس، می‌توان این علل را به دو دسته اساسی و فرعی تقسیم نمود:

1- علت اساسی تشریع ازدواج

علت اساسی تشریع ازدواج، پاسخ به ندای فطرت و نیازهای (روحی، روانی، جسمی) طبیعی انسان است. تمام قوانین و مقرّرات اسلام، از زیر ساخت‌های فطری و طبیعی به ودیعه نهاده شده در نهاد انسان، سرچشمه می‌گیرند. این قوانین و مقرّرات به شکلی برآورنده‌ی نیازها‌ی فطری و طبیعی انسان هستند و در پرتو این قوانین، سلامت و رشد آدمی تضمین می‌شود. فلسفه‌ی اساسی و بنیانی ازدواج همانند تمام احکام و مقرّرات آن، پاسخ به ندای فطرت خداجوی انسان است. ازدواج از این روی در اسلام، تشریع و مورد ترغیب قرار گرفته است که می‌تواند به نیازهای فطری آدمی پاسخ شایسته داده و سلامت و تعالی وی را زمینه‌سازی نماید. لذا افرادی که از ازدواج روی می‌گردانند، در واقع به طور ناخودآگاه با فطرت و طبیعت خود به جنگ برخاسته‌اند. در نتیجه، چون برخلاف فطرت و نیاز طبیعی حرکت می‌کنند، با دشواری و مشکلات فراوان مواجه می‌شوند و از مسیر اعتدال و جاده‌ی تکامل و رشد خارج می‌شوند. (رشید پور، 1376: ص 8)

2- علل فرعی تشریع ازدواج

- تأمین آرامش روح و روان و سکون دل و جان
از جمله علل ازدواج در دیدگاه اسلام، تأمین آرامش و سکون است. «من آیاته ان خلق لکم من انفسکم ازواجاً لتسکنوا الیها و...» (روم، 21)، «از نشانه‌های خدا این است که از جنس خودتان برای شما همسرانی را آفرید تا در کنار آن‌ها آرامش بیابید.» این آرامش از این‌جا ناشی می‌شود که این دو جنس مکمل یکدیگر و مایه‌ی شکوفایی و نشاط و پرورش یکدیگر می‌باشند. (مکارم شیرازی، 1368: ج16، ص391)

- حفظ نوع بشر

از دیگر علل تشریع ازدواج در اسلام همانا حفظ نوع بشر در قالب توالد و تناسل سالم و مشروع می‌باشد. این علت تا به آن حد مورد نظر اسلام است که روایات نقل شده از اولیای دین، فرزندآور بودن را از صفات شایسته زنان برای ازدواج می‌شمارد (عندلیب، 1422ق: ج1، ص140) و فرزند داشتن را مایه برکت می‌داند. (کلینی، 1367: ج5، ص474، ح2)

- حفظ دین

ازدواج نوعی تأثیر در تأمین مصونیت از انحراف‌ها، کژی‌ها و لغزش‌ها دارد و همین حالت موجب فراهم شدن جایگاهی متفاوت با قبل برای شخص مزدوج می‌شود و نوعی، فضیلت، برتری و دوری گزیدن از تخلفات را به همراه دارد و تقید فرد را به فضایل، آداب دینی و معنوی بیشتر می‌سازد. گویا از همین روی اولیای دین می‌فرمایند: «کسی که ازدواج کند، نیمی از دین خود را حفظ نموده است.» (الحر العاملی، 1403ق: ج14، ص5) یا در سخنی نورانی و نغز، پیامبر رحمت(ص) می‌فرمایند: «مردان مجرد را زن دهید تا خدا اخلاقشان را نیک و ارزاقشان را وسیع و جوانمردیشان را زیاد کند.» (مشکینی، 1366: ص14)

- رشد شخصیت و احساس مسئولیت اجتماعی

مسئولیت‌پذیری و بیرون آمدن از حصار خودبینی و طبیعت فردی و متعهد شدن در برابر دیگران و به دنبال آن فراهم شدن زمینه‌ی رشد اجتماعی، از دیگر علل و فلسفه‌های تشریع ازدواج است. این تأثیر را در هیچ عمل و رفتار فردی و اجتماعی دیگر نمی‌توان سراغ گرفت. انسان تنها در پرتو ازدواج می‌تواند به شخصیت اجتماعی خود دست یابد و پختگی شخصیت پیدا کند. (مکارم شیرازی، 1368: ج14، ص465) ازدواج اولین مرحله‌ی خروج از خود طبیعی فردی و توسعه پیدا کردن شخصیت انسان است. (مطهری، 1362: صص252-251) اگر راهی غیر از این برای رسیدن به این مطلوب وجود داشت، به طور یقین اسلام آن را معرفی می‌نمود. این پختگی جز در پرتو ازدواج و تشکیل خانواده پیدا نمی‌شود.



+نوشته شده در جمعه 89/9/19ساعت 1:49 صبح توسط فروزان
نظر
   1   2      >
درباره ی ما

فروزان
سلام در این وبلاگ سعی شده تا کمکی در جهت شناخت دین و مذهب دیگر بر ای شما باشد.
پیوند های وبلاگ
عاشق آسمونی
دیارعاشقان
***جزین***

منتظرظهور
بچه مرشد!
TOWER SIAH POOSH
خندون
MNK Blog
پژواک
آقاشیر
بازی موبایل،بازی جاوا،بازی سیمبین،دانلود بازی موبایل های جدید
آوای قلبها...
سفیر دوستی
.: شهر عشق :.
عکس های عاشقانه
فقط عشقو لانه ها وارید شوند
منطقه آزاد
ختم قرآن ، ختم صلوات --- توشه آخرت
محمد قدرتی MOHAMMAD GHODRATI
گروه اینترنتی جرقه داتکو
نهِ/ دی/ هشتاد و هشت
مکاشفه مسیح
پاتوق دخترها وپسرها
این نیز بگذرد ...
روانشناسی
کیمیا
روان شناسی * 心理学 * psychology
شخصی
صاعقه
نبض شاه تور
صل الله علی الباکین علی الحسین
جدیدترین یوزر پسورد آنتی ویروس nod32- Kaspersky - Avira
از فرش تا عرش
بر و بچه های ارزشی
MOHAMMAD.HAHSEMI86@YAHOO.COM
ناکام دات کام
حفاظ
داود ملکزاده خاصلویی
اللهم عجل لولیک الفرج
خانه سلامت
موجودات زنده
ارون
صدفم چشم به راهتم برگرد
گل پیچک
دهاتی
دکتر علی حاجی ستوده
کشکول
سیب گلاب
خریدار غروب
تنها
من و گذشته من
مـهــــدی یــاران

دلتنگی
پسر جهنمی
عشق طلاست
آخرین منجی
عشق بی انتها
صفاسیتی
دکتر علی حاجی ستوده
من هیچم
یا علی گفتیم و عشق آغاز شد
حدائق ذات بهجة
غلط غولوت
دکتر علی اکبر خدادادی
دنیای واقعی
کلاهبردران، معرفی کلاهبرداران و شیادان و شگردها و شماره تلفن شان
ترویج ازدواج موقت برای جلوگیری از گناه جوانان
قالب های پیچک
سیستم عامل ونرم افزارهای طراحی گرافیک
گیاهان دارویی
سرزمین همیشه جاویدان بلوچستان
بازی آنلاین
پرتال تاریخی دانیال آنلاین
طراحی سایت
امکانات

Powered by BLOGFA
Designed by Web-Tools.IR
خروجی وبلاگ

قالب وبلاگ

قالب بلاگفا

قالب پرشین بلاگ

قالب میهن بلاگ

وبلاگ نویسی

خدمات وبلاگ نویسان

ابزار وبمستر

وب تولز

بازی آنلاین

فارسی ورد

دانلود

دانلود نرم افزار

عکس

مطالب جالب و خواندنی

تفریح و سرگرمی

سایت تفریحی

بازی فلش

بازی آنلاین فلش

بازی آنلاین

بازی

play online games

online games

بازی آنلاین

نو آوران پارس

ثبت دامنه

هاست

سئو

بهینه سازی سایت

طراحی سایت

طراحی وب سایت

طراحی قالب وردپرس

قالب وبلاگ

موسسه بیان

نجوم استان قزوین

قرآن

نیک فوتو

عکس

گالری عکس

Star Photo

حسین کرمیان

محمد فضلعلی

Hossein Karamian

Mohammad Fazlali

سئو

سئو وب سایت

آموزش سئو

بهینه سازی وب

بهینه سازی وب سایت

ارتقا پیج رنک گوگل

نمونه سوال

سوالات نهایی خرداد

سوالات نهایی دبیرستان

روش مطالعه

بازی آنلاین

گیم

بازی

تفریح و سرگرمی

بهاران دانلود

دانلود

دانلود نرم افزار

ستاره دانلود

دانلود

دانلود نرم افزار

قالب وبلاگ

قالب وردپرس

قالب بلاگفا

پارس تم

قالب وبلاگ

قالب بلاگفا

سابقون

شهدا زیاران

زیاران

دین و مذهب

خاطرات شهدای زیاران

سورس گذر

آموزش برنامه نویسی

سورس رایگان برنامه نویسی

قائم هاست

هاست ارزان