فلسفه ی افلاطون برای مردم عادی
اوریجن در حدود سال 185 میلادی از والدینی مسیحی در اسکندریه چشم به جهان گشود. در سال 202 میلادی پدر او، لئونیداس شهید شده بود. اوریجن به پدرش نامه نوشت ، او را تشجیع کرد تا استوار و ثابت قدم بماند و گفته می شود که خود او نیز در پی شهید شدن بود و اگر مادرش لباسهایش را پنهان نمی ساخت ریال او قطعاَ از منزل خارج شده و شهید می شد . او زندگی خود را در زهد و تقوا و مطالعه و نگارش سپری کرد . بنابر روایات ، وقف و سرسپردگی او به زندگی روحانی اش چنان کامل بود که (متی 12:19) را کلمه به کلمه درک کرده بود و در عمل نیز آن را اجرا می کرد. اگرچه او بعدها چنین عملی را محکوم کرد. او در تمام زندگی اش به کلیسای کاتولیک وفادار ماند و توسط دموتریوس ، اسقف اسکندریه، به ریاست یک مدرسه ی دینی منصوب شد. (مدرسه ای که در آن اشخاصی که می خواستند تعمید بگیرند،تعلیم می دیدند.) امّا پس از مدّت زمانی، وی از دموتریوس که سعی می کرد اقتدار خود را به عنوان اسقف گسترش دهد ، سرخورده شد و به قیصریه در فلستین رفت . وی در آنجا فعّالیت خود را ادامه داد و بسیار مورد احترام بود. در دوران جفای دسیان (249_251) او به محبس افکنده شده بود و به امید اینکه او را وادار سازند تا ایمانش را انکار کند ، تحت شکنجه های شدید قرار گرفت . امّا او ایمانش را انکار نکرد و بالاخره از زندان آزاد شد . وی چند سال بعد بر اثر آسیب هایی که این شکنجه ها بر او وارد ساخته بود ، چشم از جهان فروبست.
اوریجن نویسنده ای پرکار بود ولی بسیاری از آثار او از بین رفته اند . بعضی از آثار او توسط ترجمه به دست ما رسیده است و در مواردی نیز به منظور نزدیک ساختن آنها به راست دینی ، جرح و تعدیل هایی در آنها وارد شده است. آثار اصلی او را می توان به چهار گروه عمده تقسیم کرد :
1)آثار مربوطه به کتاب مقدّس . اوریجن متنی کامل از کتاب مقدّس از عهد عتیق را فراهم ساخت که دارای ستون های موازی شامل متن عبری ، متن عبری با توضیحات یونانی ، و چهار ترجمه ی یونانی از متن عبری بود . او همچنین مقدار زیادی تفسیر (شرح و تفسیرهای محققانه و عمیق ) و موعظه های عملی و بناکننده و توضیحاتی بر قسمت های مختلف کتاب مقدّس ، به نگارش درآورده است.
2)اصول اولیه. این اثر نخستین تلاشی است که در کلیسای اولیه در جهت خلق الاهیاتی نظام مند به عمل آمده است.این اثر شامل چهار کتاب است که عبارتند از :در مورد خدا ، جهان ، اختیار ، و کتب مقدسه.
3)علیه سلسوس . این اثر پاسخ اوریجن به کتاب کلام حقیقی سلسوس است که یک اثر شدیداَ ضد مسیحی بود و در حدود دهه ی 70 قرن دوم میلادی به نگارش درآمده بود.
4)آثار عملی. او کتب دعا و اندرزهایی در مورد شهادت را در این زمینه به نگارش درآورده است.
اوریجن با فلسفه ی یونانی عمیقاَ آشنا بود . او نزد فلاسفه ی غیرمسیحی برجسته به تلمذ پرداخته بود . گروهی بر این باورند که او نزد آمونیوس ساکاس، یعنی بنیانگذار فلسفه ی نو افلاطونی، تعلیم گرفته است؛امّا در این مورد ظن و تردید وجود دارد. هنگامی که آثار ژوستین و سپس کلمنت و اوریجن را مطالعه می کنیم این گرایش متناقض را مشاهده می کنیم که از یک سو ،عنادورزی و خصومت با فلسفه شدیدتر می شود و از سوی دیگر ،جذب و وام گیری ایده های فلسفی در آثار این متفکران بیشتر می شود . مخصوصاَ آثار اوریجن رنگ و بو و صبغه ی فلسفی بیشتری دارد و راست دینی تفکر او از دوران وی تاکنون مورد بحث بوده است. در قرن چهارم ، یک جنبش نیرومند ضد اوریجنی به وجود آمد و در قرن ششم ،او به عنوان یک بدعتکار محکوم شد. با وجود این ، او به تنهایی یکی از پدران الاهیات یونانی که بیشترین تأثیر را بر آن به جای گذاشته است،محسوب می شود .
هدف اوریجن چیزی به جز این نبود که یک مسیحی راست دین وفادار باقی بماند . بخش عمده ای از آثار او به شرح و بررسی کتاب مقدّس مربوط می شود ، امّا در این مورد نیز در آثار وی مشکلاتی اساسی مشاهده می شود . اوریجن فکر می کرد که بدون توسل به تمثیل نمی توان کتاب مقدس را به درستی درک کرد . از نظر او بسیاری از قسمت های عهد عتیق اگر کلمه به کلمه در نظر گرفته شود ؛ غیر قابل فهم و باعث لغزش است . این قسمت ها به این منظور در کتاب مقدّس وجود دارد تا ما نیاز به یافتن معنایی پنهان و عمیق تر را درک کنیم ؛ استفاده از تمثیل ،درک این معانی پنهان را ممکن می سازد. اوریجن روش تمثیلی برای درک کتاب مقدّس را خودش به وجود نیاورد. این روش نخستین بار ، از سوی یونانیان به کار گرفته شده شده بود . آنان سعی کرده بودند از حکایات نامطلوب مربوط به اعمال نامطلوب مربوط به اعمال نامعقول خدایان یونانی،مطالبی مفید استخراج کنند . این روش در قرن اول میلادی نیز توسط فیلو در مورد عهد عتیق به کار گرفته شد و هدف اولیه فیلو این بود که عهد عتیق را با تفکر یونانی پیوند دهد ، اوریجن نیز رویکرد مشابهی داشت . تمثیل ، او را قادر می ساخت تا هنگامی که درک تحت اللفظی متن ، غیرقابل پذیرش به نظر می رسید ؛ به شکلی تمثیلی آن را تفسیر کند و نیز کتاب مقدّس را هماهنگ با تفکر یونانی تفسیر نماید . البته اوریجن آگاهانه در پی این هدف نبود .او بر این باور بود که صرفاَ در پی استخراج معنای حقیقی و معقول متن است . در مورد آن قسمت از آثار او که وی آگاهانه مبادرت به خلق آنها نکرده بود ، این اتهام قرن چهارم تا حدی صادق است که :« فرهنگ یونانی او را نابینا کرده است .» یکی از مخالفان غیر مسیحی او ، وی را متهم می سازد که « ایده های افلاطونی را در قالب اساطیر بیگانه بیان می کند .» یعنی، فلسفه ی افلاطونی را در کتاب مقدّس منعکس می بیند.
اوریجن تفکر خود را از سنت رسولان می آغازد که آن را به عنوان ملاک راست دینی می پذیرد. رسولان آموزه های خاصی را با عباراتی قابل فهم برای همه ی ایمان داران بیان داشتند . اوریجن این آموزه ها را فهرست می کند . این آموزه ها باید همچون بنیانی برای الاهیات مورد پذیرش قرار گیرند . امّا یک مسیحی روحانی و اندیشمند می تواند به ماورای این آموزه ها برود منتهاف تا آنجا که نتیجه گیری ها و تصمیم هایش با این آموزه ها تضاد پیدا نکنند . این برخورد پذیرا نسبت به اندیشه پردازی پیروی از دیدگاه کلمنت است و در تقابل شدید با دیدگاه های ایرنیوس و ترتولیان قرار می گیرد. همان گونه که در مورد کلمنت نیز چنین بود ،بنیان اندیشه پردازی اوریجن مسیحیت است ؛ امّا نتیجه گیری ها و یافته های بعدی او به سوی فلسفه ی یونانی گرایش دارد.این امر به روشنی در آموزه ی او در مورد نجات دیده می شود . اوریجن شرح می دهد که چگونه عیسی مسیح برای گناهان ما روی صلیب جان سپرد و ما را از شر شیطان فدیه داد . امّا این تعلیمی است که ویژه ی اشخاص عادی است ؛ یعنی ، برای کسانی که بیش از این نمی توانند درک کنند. علاقه ی اصلی اوریجن در جای دیگری نهفته است . از نظر او جوهر نجات ، تبدیل یافتن به صورت خداست ؛ یعنی ،با ژرف اندیشی و تعمق در خدا به سوی الوهیت و خداوارگی گذر کرد . روح انسان باید در حال تغییر به سوی ساحت هستی لایتغیر تعالی یابد . کلمه ی خدا ظاهر شد تا ما را قادر به چنین کاری سازد. یک مسیحی معرفت جو به ورای عیسا ی زمینی وبه سوی کلمه ی جاودانی می نگرد و با ژرف اندیشی و تعمق در او ، به نجات و رستگاری نائل می شود . این دریافت ویژه از نجات ، دریافتی کاملاَ یونانی است و بیشتر با گنوستیسیسم اشتراک نظر دارد تا با مسیحیت کتاب مقدّس .
چنین به نظر می رسد که قبل از هر چیز ، ابتدا باید قانونی خطاناپذیر در مورد پرسش های بنیادین وضع کرد و آنگاه به تفحص مسائل دیگر پرداخت ......تعلیم کلیسا از زمان رسولان به شکل منظمی به جانشینانشان انتقال یافته و تا امروز در کلیساها باقی مانده است . تنها ان چیزی باید حقیقی انگاشته شود که به هیچ وجه با سنت کلیسا و رسولان تضاد نداشته باشد . رسولان مقدّس ، هنگامی که ایمان مسیحی را موعظه می کردند ، موضوع های خاصی را برگزیدند که باور داشتند برای هرکس ضروری است و این نکات را به روشن ترین شکل بیان کردند . آنان این موضوعها را حتی به کسانی که به نظر می رسید در تفحص و بررسی معرف الاهی کند ذهن باشند، تعلیم دادند . انان کسانی را که برای بررسی بنیان و عمق بیاناتشان شایسته ی عطایای عالی تر روح القدس بودند ، ترک کردند .... آموزه هایی که در تعلیم رسولان به روشنی بیان شده ، به قرار زیر است : نخست اینکه ، یک خدا وجود دارد ....؛دوم اینکه، عیسی مسیح پیش از همه ی آفریدگان از پدر به وجود آمد......؛ سوم اینکه ، روح القدس در شأن و منزلت با پدر وپسر یکی است ....؛ علاوه بر این نکته ها ، تعلیم رسولان است در مورد اعمال روح .....که پس از جدا شدن آن از جهان ، داوری درباره ی وی انجام می شود .....در مورد شیطان و فرشتگان و قدرت های روحانی متخاصم ، تعلیم کلیسا این است که این موجودات حقیقتاَ وجود دارند .....؛ همچنین بخشی از تعلیم کلیسا این است که دنیا در زمانی مشخص خلق شده و به سبب شرارت و بدی حاکم بر آن نابود خواهد شد.........و بالاخره اینکه، کتب مقدس توسط روح خدا نگاشته شده است و متن این کتاب نه تنها دارای معنایی آشکار است ، بلکه معانی دیگری را در بر می گیرد که از نظر بسیاری اشخاص پوشیده می ماند .
اصول اولیه ، کتاب اول، مقدمه 2-8
+نوشته
شده در چهارشنبه 89/9/10ساعت 12:37 صبح توسط فروزان
نظر
|